اشکالی نداره مصطفی. میدونم که سختته بنویسی و الان مدتهاست در تلاشی تا چندخط از زندگیت رو اینجا ثبت کنی. ولی نمیشه. دلت و مغزت یاری نمیکنن. اشکالی نداره.
در همین حد بنویسی هم کافیه:
این روزها هم میگذرن.
عشق کار خودش رو میکنه.
خیلی از این بیچارگیهایی که درست نشدن هنوز، درست میشن؛ به وقتش.
البته بعضیهاشون هم نه. درست نمیشن و میمونن.
همینه دیگه زندگی؛
رنجِ مدام.
ولی تو برو جلو.
برو که داری خوب میری.
البته حواست به خودت و یارت و خدات باشه :)
پینوشت: عکس بالای پست، مربوط به روزهای نزدیک به افتتاح مطبه. که من و عرفان داشتیم آخرین وسایل رو از خونه میبردیم مطب…
دیدگاه ها
:)))) با آرزوی بهترین ها
ایولا داری آقا مصطفی.
پر قدرت برو جلو.
یه زندگی جدید بساز.
.
.
به قول حضرت صائب تبریزی:
از تزلزل بیش محکم میشود بنیاد ما.
چه خوب که شما هم یارتونو پیدا کردین🙂