میدونی؟! هیچوقت دیگه تولدهام جذاب نیستن برام. چندوقتی میشه اینطوری شدم. شروعش از روزهایی بود که با دیدگاههای آقامعلم در مورد تولد آشنا شدم و دیدم خیلی هم اتفاق مهمی رخ نداده و به قول خودش: هر بار که دنیای جدیدی را میبینیم و ایدههای جدیدی در ذهنمان متولد میشود. هر بار که احساس زیبایی …
آرشیو ماهانه: مرداد ۱۴۰۲
اینروزها اونقدر شلوغ شدم که اصلاً مثل قبل وقت واسه هیچی نیست. فقط کار و کار و کار. البته نه اینکه اینوسط اهمالکاری و اتلاف وقت نداشته باشم. دارم. خوب هم دارم. ولی دغدغههام از روی جبر خلاصه شده در کار. و نمیتونم کار خاص دیگهای بکنم. اگر هم بکنم، حین انجام هر کاری، غیر …
میگفت بهجاش دوستهای خوبی داری… که خب آره. خیلی زیاد دوستهای خیلی زیاد خوب دارم. هر کدومشون به یک نوعی کمکحالم هستن. و این برام خیلی ارزشمنده. خیلی زیاد. و نمیدونم اصلاً چطوری یک روز باید این لطفهاشون رو جبران کنم. ولی خودت که میدونی؛ آدمی به هیچی فانع نیست. به هیچی. هرچی هم که …