اومدم بنویسم. اصلا انتظارشو نداشتم. چه وضعیه آخه؟ قرار نبود اینطوری تموم شه. این رسمش نیست که آدم رو تشنه کنه، تشنه و تشنه تر… بعد روزها و ساعت ها انتظار و صبر و دلخوشی به اینکه بالاخره یکی پیدا شد تا حرفهای دلم رو بزنه، یکی پیدا شد که اون درد نامفهوم وجودم رو …
سلام ترم جدید شروع شده و یک هفته از آغازش گذشته. هفتۀ شلوغی بود. برنامۀ خاصی برایش نداشتم و این کار را سخت تر کرد. از خواب های بی برنامۀ شب و در طول روز و خستگی در دانشگاه گرفته تا نداشتن بیمار برای عصب کشی به دلیل کم کاری خودم و نرفتن دنبال بیمار. …
در انتخاب مانده بودم. سررسیدم یا گوشی. نوشتن برای دل خودم یا اشتراک محتوای دلم با رفیق یا رفیقانم. که لپتاپ را انتخاب کردم! که بیایم و این بغضی را که در گلویم کمی اذیتم میکند و البته لذت خودش را دارد را در اینجا ثبت کنم. هبوط میخوانم. هبوط شریعتی. نمی دانم تحت تاثیر …