این مطلب را دیروز صبح نوشتم و برای فکر بیشتر به پیشنویسها منتقلش کردم. دیروز روز شلوغی بود و سعی میکردم در ساعاتی که در مسیر هستم، به این پست هم فکر کنم و داخل دفترچهام ساختار کلی آن را بنویسم. در اتوبوس بودم که دستنوشتۀ جدیدی از وبلاگ خانم فرجادیکیا را خواندم: «مرثیه ای …
سلام با خودم میگفتم شاید ننویسم بهتر باشه. ولی حس میکردم بهتره انقدر هم بی تفاوت از این روز نگذرم. البته که روز تولدم به خودی خود اصلا اهمیتی نداره. فقط می تونه بهونه ای باشه برای یادگرفتن. اینکه به عقب نگاه کنم و درس بگیرم. چه کردم در این ۲۲ سال…؟ اصلاً عدد کمی …