نوشتن همیشه برایم جذاب بوده، همیشه دوستش داشتهام و همیشه هم برایم سبب خیر شده. و حالا که در این روزها اتفاقهای جالبی در حال افتادن هستند و از بعضیهایشان احتمالاً سالها بعد به عنوان نقطۀ عطف یاد خواهم کرد، باید بیشتر بنویسم و بیشتر ثبتشان کنم تا بدانم از کجا شروع کردهام… در پست …
با گوشهای گرفتۀ ناشی از عفونتِ نمیدونمچیچی، در دو ساعت زمانی که مونده تا برسم به متخصص گوشوحلقوبینی، اومدم تا بنویسم یکم. این چند ساعت رو هم مدیونِ مرخصیِ ساعتیای هستم که از پادگان قشنگم (!) گرفتم. فکر کن صبح ساعت ۵ بیدار شدم، یه قهوۀ دبل درست کردم و با کمی شیر و شکر …