پایان چرا؟! مرخرفی که فقط در لحظۀ ناامیدیِ متوهمانه به سراغم آمد. نوشتم و چندی نگذشت که پشیمان شدم و تصمیم گرفتم کمی مهلت به خودم بدهم برای بررسیِ دوبارۀ همهچیز و برخواستنِ دوباره. مهلتی یکهفتهای برای پیریزیِ دوبارۀ مصطفیقائمی از صفر. یک هفته تقریباً همۀ کارهایم را کنسل کردم و خواندم و نوشتم و …
بعد از ۴ سال، میتونم خودم رو در جایی ببینم که مدتها از تصوّرش شونه خالی میکردم. تصور مصطفی قائمیای که دندانپزشک شده و با روپوش سفید در درمانگاه مشغول به فعالیت درمانیست. عکس بالا رو امروز گرفتم. و اونجا بودم. نشسته بودم روی صندلی دندانپزشکی در درمانگاه. خودم بودم. این من بود که دندانهای …
دیدم امیرمحمد قربانی موضوعی در سایتش داره به نام خودش، خوشم اومد. در مورد رفتنش به پزشکی و روند انتخاب رشتهاش گفته. تصمیم گرفتم من هم بنویسم. در مورد خودم. در مورد اینکه چی شد که اینجا هستم الان. ترس دارم از نوشتن در این مورد. ولی دوست دارم کنار بیام با گذشتهام. یاد کتابی …