منتورینگ و شروعی بر کلی اتفاق خوب

خانوادۀ دوستی

بعضی اتفاق‌ها هستن که هر چقدر دنبال ریشه‌شون می‌گردم پیدا نمی‌کنم! یعنی هی برمی‌گردم عقب و فکر می‌کنم که بالاخره یافتمش! یافتم دلیلی رو که فلان اتفاق برام افتاده… ولی یکم دیگه که می‌رم عقب، بازم یه ریشۀ دیگه براش پیدا می‌کنم! اینه که دیگه سعی نمی‌کنم! فقط لبخند می‌زنم و ادامۀ خوشحالی‌مو می‌کنم بابت …

ری‌استارت.

آرامش

مدت‌هاست ننوشته‌ام. مدت‌های طولانی. روزهای زیادی گذشته‌اند. دیگر نه من آن آدم قبلی‌ام و نه نوشته‌هایم همان نوشته‌ها. آری. بزرگ‌تر شده‌ام. تغییر کرده‌ام. درس‌های زیادی یاد گرفته‌ام. سختی‌های زیادی هم کشیده‌ام. ولی همچنان می‌توانم به آسمانِ آبیِ بالاسرم نگاه کنم و لبخند بزنم؛ وقتی که ابرهای سفید و خاکستری بخشی از آسمان را پوشانده‌اند و …

علی؛ دِ مُست اینتِلیجِنت :)

علی قائمی

دیشب، ۱۷اُم اسفندماه، تولد داداش‌علی بود. علی دیگر دارد بزرگ می‌شود… مردی شده است برای خودش :) و چه زیباست به‌ثمرنشستنش را دیدن. قبلاً برایش نوشته بودم که چقدر دوستش دارم و چقدر افتخار می‌کنم به این‌همه استعدادش. حالا رسیده بود موقع تولدش. تولدش هم باید مثل خودش خاص می‌بود. در چند روز گذشته کلی …

او، رؤیاهایش و مه…

مه و رؤیاها

رؤیاهایش را فراموش کرده. شاید نه. شاید نمی‌تواند ببیندشان. شاید آن‌قدر از مسیر درست منحرف شده که دیگر آن کورسوی نوری که او را به سمت مقصد درست می‌بُرد، دیگر سویی ندارد، دیگر دیده نمی‌شود. پر است از ابهام. ذهنش، فکرش، خیالش، خودش، اطرافش و هر چیزی که به او ربط پیدا می‌کند. همه‌چیز را …

امروز را می‌نویسم

جاده قم به تهران

امروز را می‌نویسم… امروز از دو جنبه برایم جزء بهترین روزهایم شد. جنبۀ اول از چند روز پیش می‌دانستم که دوشنبه روز سختی خواهد بود. ارائۀ درس ارتودنسی. ارتو تنها درسی‌ست که علاوه بر اهمیت کم آن در کار بالینی برای یک دندان‌پزشکِ عمومی – به دلیل پیچیده‌بودن درمان‌های ارتودنسی که در نهایت بیمار به …

برای خودمان خواهند ماند…

موکا مشهدی :)

بعضی صحنه‌ها هستند که نه عکسی از آن‌ها داریم، نه کسی شاهد آن بوده و نه در جایی ثبت‌شان کرده‌ایم. شبیه همین لحظه‌ها، احساس‌هایی هستند که جز ما کسی تجربه‌شان نکرده و تجربه نخواهد کرد؛ و این‌ها هم در جایی ثبت نخواهند شد. از آن‌جایی که ما، این موجودات فانیِ متوهم، میل به جاودانگی داریم، …

بیا لبخند بزنیم…

آسمان ابری

از هم دور شده‌ایم. دیگر حرف نمی‌زنیم. دیگر مثل قبل هم را دوست نداریم. وقت نمی‌گذاریم برای هم. نمی‌خواهیم بشنویم. کم‌حوصله شده‌ایم. دیگر برایمان مهم نیست طرف مقابلمان چه می‌گوید. حتی اگر هم حرف بزنیم، شنوندۀ خوبی نیستیم؛ فقط دوست داریم وقتی حرفمان تمام شد، چَشم بشنویم. دیگری نباید خلاف حرف ما حرفی بزند. اصلاً …

کتاب راه‌اندازی کسب‌وکار – خلاصۀ مقدمه

امید

نوشتن را دوست دارم. خواندن را نیز هم. ولی تا الان هیچ‌کدامشان را نتوانسته‌ام درست‌وحسابی پِی بگیرم.خوانده‌ام؛ نه زیاد، بلکه در حدّ وسعم، و از هر دری سخنی! عمیق نشده‌ام. شاید به این خاطر که نیافته‌ام آن جایی را که ارزش عمیق‌شدن داشته باشد. البته حدس‌هایی زده‌ام و دنبال بعضی موضوع‌ها را گرفته‌ام و درباره‌شان …

دلم تنگ شده خب

دلتنگی

سه هفته گذشته از آخرین پستم. با مقدار کمی انگیزه تونستم چندتا کامنت آخر اینجا رو جواب بدم. به ایمیلم هم که سر زدم، دیدم چند نفری پیام دادن و یادی از من کردن که بیشترشون کمک می‌خواستن در مورد کنکور و دندون‌پزشکی؛ که متأسفانه به این زودی‌ها حوصلۀ جواب‌دادن بهشون رو نخواهم داشت احتمالاً. …

همایش ملی فناوری سلامت

گروه دانشگاه علوم پزشکی قم در همایش ملی فناوری سلامت

این مطلب به نوعی ثبت خاطره است و دوست دارم تا از یادم نرفته، این هفته را بنویسم و داشته باشمش. شاید بعدها با خواندنش خوشحال‌تر شوم :) امروز، شنبه. از مرکز رشد دانشگاه گفته بودند که ساعت ۹، کلاسی با موضوع مسابقه‌ای که در راه است برگزار خواهد شد. مسابقه فرداست، یعنی یک‌شنبه. شال‌وکلاه …