شاید این تجربهای که هماکنون در حال تجربهاش هستم، متفاوتترین تجربۀ تمامِ ۲۷سالیست که زنده بودم و احتمالاً بخشهاییاش را زندهگی کردهام. “متفاوت” شاید بهترین کلمه برای وصف این حالوروز باشد. حالوروزی که تنهایی آن را پر کرده. نبودنِ همه. خلأ بودنِ آنهایی که قرار بود همیشه باشند. آنهایی که عهد بسته بودند و آنهایی …
آرشیو ماهانه: اسفند ۱۴۰۰
نمیشد ننویسم. دقیقاً یک سال شد. یک سال از عکس بالا میگذره و نمیتونم حرفهای الانم رو نزنم. منی که مدتهاست همهچیز رو توی خودم ریختم و ننوشتم، حرف نزدم و کار خاصی نکردم. نه اینکه نخوام؛ بلکه خواستم؛ ولی نه کلمهای رو میتونستم بنویسم و نه محرم و مرهمی بود که حرف بزنم و …