نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد چه خواهشها در این خاموشیِ گویاست، نشنیدی؟ تو هم چیزی بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد بیا تا آنچه از دل میرسد بر دیده بنشانیم زبانبازی به حرف و صوت، معنی را زیان دارد چو همپروازِ …
و امان از زمستانهایی که تابستان به سراغ آدم میآیند… شاعرِ زمستان، مهدی اخوان ثالث (م. امید) هست. و خواننده هم شجریان.
این خواننده رو مدتهاست که دوست دارم. و اخیراً چندتا از آهنگهاش رو زیاد گوش میدم. مخصوصاً همین ترکش.
این قسمت از شعرِ سایه برام بارها و بارها مرور شده و میشه. هر بار عمیقتر از قبل:
تصمیم گرفتم گاهی، موسیقیهایی رو که ازشون لذت میبرم، اینجا بذارم؛ در مجموعۀ با هم بشنویم :) این آهنگ رو در گروهِ بلاگرهای موغ، خانم دکتر خلیفات فرستادن که ممنونم ازشون. امیدوارم شما هم لذت ببرید :) متنش: بودنت هنوز مثل بارونه تازه و خنک و ناز و آرومه حتا الان از پشت این دیوار …
چه شبا پنجره رو بستم تا عطر یادت نره از خونهی من چه شبا که یاد تو بارون شد تا سرازیر شه از گونهی من چه شبا که با خودم جنگیدم بلکه سرنوشتمو عوض کنم عشق با من متولد شده بود نمیشد سرشتمو عوض کنم کاش مهرت به دلم نمینشست تا که مبتلای پاییز نشم …
هر از گاهی آهنگی توجهم را به خودش جلب میکند و در چند روز متوالی گوشش میدهم؛ معمولاً هم روی حالت repeat میگذارمش تا تمام آهنگ را، جزءجزئش را درک کنم. قبلاً در اینجا آهنگ تاکُر را معرفی کردم، از پسر استاد آواز ایران، محمدرضا شجریان. همایونش :) آن هم از همینجور آهنگهاست. انگار خسته …