شگفتانگیز نه فقط از بُعدِ جذاب و خوبش، که از بعدِ دردناکش هم حتی منظورمه. چون جالبه دیگه! اینجوری که پیشبینی نمیکنی و یهویی میفتی وسطِ یه جریانی که تا دیروزش -حتی یک ساعت قبلش- داشتی میگفتی برعکسش خوبه و درسته. ولی زندگی کاری باهات میکنه که آرومآروم بفهمی رئیس کیه. و تو فقط قراره …
بعضی اتفاقها هستن که هر چقدر دنبال ریشهشون میگردم پیدا نمیکنم! یعنی هی برمیگردم عقب و فکر میکنم که بالاخره یافتمش! یافتم دلیلی رو که فلان اتفاق برام افتاده… ولی یکم دیگه که میرم عقب، بازم یه ریشۀ دیگه براش پیدا میکنم! اینه که دیگه سعی نمیکنم! فقط لبخند میزنم و ادامۀ خوشحالیمو میکنم بابت …
این مطلب به نوعی ثبت خاطره است و دوست دارم تا از یادم نرفته، این هفته را بنویسم و داشته باشمش. شاید بعدها با خواندنش خوشحالتر شوم :) امروز، شنبه. از مرکز رشد دانشگاه گفته بودند که ساعت ۹، کلاسی با موضوع مسابقهای که در راه است برگزار خواهد شد. مسابقه فرداست، یعنی یکشنبه. شالوکلاه …
چند روزه میخوام داستان هفتۀ پیشم رو بنویسم؛ ولی نشده. دیگه میترسیدم یادم بره! الان که صبحه و کلاسِ ساعت ۷:۳۰ ما کنسل شده، نشستم پشت میز در خوابگاه و با تلاش زیاد سعی دارم کلمات رو کنار هم بچینم و چیزی رو از قلم نندازم. هفتۀ پیش واقعاً جذاب بود! قرار بود هفتۀ دیدارها …
این روزهایی که گذشت، برای من تمام نشدهاند. برای من شبیه دفتر جدیدِ قشنگی هستند که تازه خریدهام و با کلی شوق دوست دارم که هر چه زودتر با خطی خوش و چند خودکار با رنگهای مختلف در آن بنویسم. روزهایی که از اواخر پارسال شروع شدند. حتماً یادت هست که در مورد اولین جلسۀ …
سلام باز هم دلم میخواد بنویسم. چندتا چیز هستن که باید ثبت بشن. یه حس دوستداشتنی نسبت به وبلاگم دارم و دوست دارم همینجا خیلی چیزها رو ثبت کنم. نوروز و تعطیلاتش گذشت. امیدوارم خوب گذشته باشه واسه تو. برای من پر از ماجرا بود! هم خوب، هم بد. بیشترش خوب بود البته. از سفرهای …
یکی-دو هفتهای میشود که میل به بررسی سال گذشته در من پیدا شده بود. دوست داشتم و دارم که ببینم در این یک سال چه بر من گذشته و به قولی، از خودم حساب بکشم. ببینم این فرصت یک ساله را چگونه گذراندم؛ تا شاید درسهایی بیاموزم و ۹۷ را جور دیگری به انتهایش برسانم. …