تنها ماندم.
با فوران این دردهایی که مرهمش گمشده و تاب تحملش نیز از من گرفتهشده، تنها ماندهام.
من ماندهام و مسیری که نه انتهایش معلوم است و نه نوری که قدم بعدی را نشانم دهد.
اشکها همدمم، کلمات شنوندۀ رنجهایم، موسیقی آوای دردهایم،
و خدا؟
بلاگ شخصی مصطفی قائمی
تنها ماندم.
با فوران این دردهایی که مرهمش گمشده و تاب تحملش نیز از من گرفتهشده، تنها ماندهام.
من ماندهام و مسیری که نه انتهایش معلوم است و نه نوری که قدم بعدی را نشانم دهد.
اشکها همدمم، کلمات شنوندۀ رنجهایم، موسیقی آوای دردهایم،
و خدا؟
دیدگاه ها
سلام آقای دکتر!
بهتون پیشنهادمیکنم حتما کتاب غرق در نور رو بخونید!
منکه باخوندن این کتاب خییلی امیدوارشدم و دیدم نسبت به دنیا تغییر کرد و رنگ و بو گرفت.
به نظرم این کتاب حتی میتونه کسی که دم مرز خودکشی هستو نجات بده!(امیدوارم هیچ کس به اون مرحله نرسه)
پست
سلام
متشکرم بابت پیشنهادتون.