دوست دارم بنویسم. انگشتانم با شوقی وصفناشدنی به سمت کلیدهای روبهرویم میروند و نوشتن را فریاد میزنند. فقط نمیدانم قرار است چه را بنویسم. فقط میل به نوشتن است و بس. حتی نمیدانم این میل از کجا سربرآورده است! حدس میزنم داشتن حسوحال خوب باعث این اشتیاق است :)
گوش دادن به نوای پیانوی Yiruma هم در داشتن این حال خوب قطعاً نقش دارد. که به معنای واقعی روح را مینوازد.
گاهی با خودم میگویم: یعنی نمیشود با موسیقی هم به خدا نزدیک شد؟
چون نمیدانم دقیقاً قرار است چه موضوعی را بنویسم، همینطور ادامه میدهم…
دفتر جدیدی به جمع دفترها و دفترچههایم اضافه کردم. امروز اولین یادداشتم را نوشتم. در حقیقت این اولین باریست که قصد نوشتن یک داستان را دارم. داستانی که چند ماهیست در سرم به جنبوجوش برخاسته و یک دم هم آرام نمیگیرد.
نمیشود ننویسمش.
باید جایی بماند. ثبت شود.
حتی اگر شبیه داستانهای قشنگ این روزها نشود و کسی تمایلی به خواندنش نداشته باشد؛ برای خودم زیباست. مینویسمش تا حداقل برای خودم بماند.
روز به روز هم به ماجراهایش اضافه میشود و باید هر چه زودتر از چند ماه قبل، تا امروز بیاورمش.
گشتزنی در خاطرات گذشته و قدمزدن در حالوهوای آن روزها هم حس خوبی دارد. دیدن مسیر زندگی با این دقت و فکرکردن به آن لذتبخش است و کمک میکند خودم را بهتر بشناسم.
امروز سجاد، رفیق دوستداشتنی و همان که مصداق “دوستانی بهتر از آب روان” است، در راه تهران است. وقتی پیامش را دیدم متوجه شروع نمایشگاه کتاب شدم. سجاد همان دوستیست که مسبب اولین پستِ من در مورد دندانپزشکی شد و من خوشحالم که میتوانم هرازگاهی ببینمش.
و فهمیدهام که مهمترین المانی که میتواند میزان رضایت را در من خیلی بالا ببرد، خواندن درسهای نخوانده و مرور درسهای خوانده است.
امروز اگر توانستم به نمایشگاه کتاب بروم، با تنها بنی که خریدهام دو-سهتا کتاب درسیِ دندانپزشکی خواهم خرید.
بر خلاف پارسال که ۴ بنی را که داشتم، همه را، کتاب غیر درسی خریدم :) و خوشحالم البته :))
آها! این را هم بگویم که ۳-۴ روزی سایتم با هاستش مشکل پیدا کرده و من را به دردسر انداخته بود. تا اینکه حدود ۱۲۰ تومان خرجش کردم! یک گواهی SSL یکساله خریدم و یک هاست دو گیگابایتی.
امیدوارم تا یکسال آینده از مشکلات فنی خبری نباشد.
دیدگاه ها
سلام مصطفی جان. میتونی ایمیلی که در قسمت “ارتباط با من” معرفی کردی رو چک کنی؟
پست
سلام محمدجان
بله حتماً :)
سلام. عید شما مبارک
دکتر جان گویا داری کم کَمَک به رشته ت علاقه مند میشی!؟😊
ان شاءالله به فکر دوره ی تخصص بیفتی.
فقط مواظب باش ازدواجی نشی یه وقت(با توجه به کتابهایی که در پست قبل معرفی کردی میگم. نیمه گمشده ی من رو هم که قبلا مشغولش بودی. هیچی دیگه..نگرانت شدم).البته مزاح بود…
و امیدوارم هیچ وقت سایتت با هاستش مشکل پیدا نکنه و ما هم با خواستش مشکل پیدا نکنیم
پست
سلام محمدهادیجان عزیز :)
ممنون و همچنین.
گاهی اتفاقهایی میفتن که فقط در بلندمدت میشه فهمید دلیلشون چیه…
امروز رفتم و چندتا کتاب درسی مهمم رو گرفتم.
ولی در مورد ادامۀ تخصصی رشتهم به نتیجۀ قطعیای نرسیدم.
باید فکر کنم کلی…
به نظرم خوندن این کتابها واجبن. الان نخونیم، بعداً که باید.
چه بهتر قبل از قرارگرفتن در یک موقعیت مهم، براش آماده بشیم.
و ممنون که هستی :))