کمی حالواحوالم گرفته شده بود و آمدم که کمی غر بزنم و بنویسم که: گاهی باید اشک ریخت به حال خویش و از این دست حرفها… که خدا را شکر دوستانی دارم که حالم را بهتر میکنند. گاهی کافیست فقط چند پیام بدهند! حالم بهتر میشود. یاد مطلب “واحهای در لحظه” از آقای معلم افتادم که میگوید: «واحه، نقطۀ سرسبزی در میانۀ بیابان است. نقطهای سرسبز در میانۀ هجوم بیرحم خشکی و صحرا.»
آمدم تا از آن حدیثی بنویسم که کمتر به یادمان میآید و شاید گاهی خواندن کتابی مذهبی یا دیدن تیتری با مفهوم مشابه به یادش بیفتیم…
فرصتها همچون ابرها در گذرند…
راستش را بخواهی کمی بغض کردم چند دقیقۀ پیش. از این همه کاری که باید انجام میشد و باید بشود، ولی من با از دست دادن سادۀ زمان و مشغولشدن به کارهایی که ارزش زیادی ندارند، نیمهکاره یا شروعنکرده رهایشان کردهام.
ولی از طرفی خوشحالم که دارم کمی در راستای رؤیاهایم قدم برمیدارم. البته نه در مسیر مستقیمش، بلکه با کمی تغییر زاویه. البته هر لحظه باید حواسم باشد که این تغییر جهت، سبب رسیدن به مقصد دیگری نشود!
راستی! چند وظیفه هستند که عدم انجامشان، هر لحظه که به یادم میآیند، اذیتم میکنند: یکی نخواندن درس، یکی نخواندن متمم، یکی هم نخواندن روزنوشتهها.
به ترتیب میزان اذیت نوشتمشان.
حالا حتماً با خودت میگویی که راه حل ساده است! برو و انجامشان بده! بخوانشان!
میدانم.
ولی میدانمی از جنسِ “میدانم، ولی…“ها.
امیدوارم.
امید دارم که درست خواهد شد.
توکل به خدا :)
پینوشت: عکس ابتدای متن، ابرهای مرموزی را در آسمان آبی قم نشان میدهد. بعد از پیادهرویِ هنگام بازگشت از دانشگاه، گرفتهامش.
دیدگاه ها
اقای دکتر مهم همینه ک ادم تلاش کنه در مسیر ارزوهاش گام برداره..و قطعا این مسیر افت و خیز داره..هر کدوم از ما هم برنامه هایی توی ذهنمون داریم ک گاهی از اون ها عقب میفتیم..البته بیشتر از گاهی..اغلب عقب میفتیم..و دقیقا نکات کم اهمیت تر و جانبی نظر مارو بخودشون جلب میکنن..اما خب شاید تمرکز و اراده بیشتر نیازه این وسط..پرانرژی تر از قبل ب این مسیر ادامه بدید..راستی ب توانایی هاتون عکاسی رو هم اضافه کنید.. عاالی و با کیفیت???
پست
لطفتون مستدام :)
ممنونم ازتون.
یاد این quote افتادم:
“اگر نمیتوانی پرواز کنی پس بدو. اگر نمیتوانی بدوی، پس راه برو. اگر نمیتوانی راه بروی، پس چهاردستوپا برو. هر چه میکنی، بکن؛ اما باید حرکتت را رو به جلو ادامه بدهی.”
از مارتین لوتر کینگ.
موفقیتهاتون، رشدهاتون و راضیتتون توأمان :)
سلام آقای قائمی عزیز.
امیدوارم که خوب و سلامت باشید.
آخ گفتید! این هفته به خاطر مهمونی از تمام کارام عقب افتاده بودم(یکی خواندن پست وبلاگ های دوستان)
یکی از چیزای دیگه ای هم که باعث گذر فرصت ها میشه همون اهمال کاری هست.
هی میخوام کتاب بخونم هی میگم بزارم برای بعدا :(
باید تمرکز داشت روی یک کار. باید با علاقه به اون نگاه کنیم. یکی از روش ها هم جایزست! مثلا برای کتاب خوندن میتونیم برای خودمون جایزه بزاریم. مثلا بعد از اون میتونم clash royal بازی کنم :)
ولی در کل ایشالله که درست میشه ؛)
پست
سلام رفیق عزیز خودم.
عادلجان خوشحالم میای میخونی متنهامو :)
ممنون.
جایزهگذاشتن که خیلی عالیه. تأثیر خوبی داره.
امیدوارم برنامهریزیهات عالی پیش برن… همیشه.
مخلصم.
سلام آقای قائمی
اتفاقا به نظرم اینجور وقت ها راه حل اصلا ساده نیست! وقت هایی که میدانیم دقیقا چه کاری درست است ولی به هزار و یک دلیل کار درست را انجام نمیدهیم. هم عذاب میکشیم هم تلاشی برای رهایی از این عذاب نمیکنیم.
پیشنهاد میکنم اینطور وقت ها خودتون رو دعوا کنید و خیلی جدی جلوی خودتون بایستید و کوتاه نیایید!
من یک خود بی اعصاب در درونم دارم که اینجور وقت ها خیلی بد دعوام میکنه:/// قشنگ نابودم میکنه! یک خود مهربون هم دارم که تحت هر شرایطی خوش بینه که البته اینجور وقتا مظلوم یک گوشه ذهنم وایمیسته فقط نگاه میکنه و بعد دعوا میاد یکم دلداری میده :))
امیدوارم همیشه موفق و امیدوار باشید.
پست
سلام خانم عظمتی.
دعوا به نظرم راه حل کوتاهمدتیه. یعنی بعد از چند وقت، اثرشو از دست میده و باید دنبال یه راه بهتر بیفتیم. مثل یافتن یه انگیزۀ قوی.
یه چیزی که لحظهلحظه فکرکردن بهش، شور زیادی برای حرکت بده بهمون.
انگیزهای که ریشه در محکمترین ارزشهامون داشته باشه.
ممنون.
شما هم همچنین :)