خوشحالم و افتخار میکنم که مهمترین خوانندۀ وبلاگم، پدر عزیزمه :) میخونه و بازخورد میده :) از همینجا باز هم میگم که دوستش دارم خیلی :) افراد کمی تو دنیا سعادت اینو دارن که پدرشون، نوشتههاشونو بخونه.
همچنین، خوشحالم از این بابت که این وبلاگ، محیطی شده تا اطرافیانی داشته باشم با دغدغههایی متفاوت، دغدغههایی از جنس دغدغههای خودم، نسبت به خیلی از جمعهای دیگه که جایی برای مطرحکردن این دغدغهها یا ندارن یا محدودن؛ مثل محیطهای دانشگاهی یا شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام.
خوشحالم که دانشجوهای دندانپزشکی حال حاضر یا آینده، میان و مطلب دندان پزشکی از زبان یک دانشجوی دندانپزشکی رو میخونن.
مصرّانه پیشنهاد میکنم تو هم یک وبلاگ بسازی و شروع کنی به نوشتن. مثل من میتونی از زمین خاکی شروع کنی! ببین! نوشتههام تعریفی ندارن، ولی ناامید نمیشم!
دیدگاه ها
سلام آقای قائمی
وبلاگ نویسی یکی از لذت بخش ترین کار های دنیاست چون میتونی درباره چیز هایی که میدونی و فکر میکنی بنویسی و اون موضوع رو حتی بهتر بفهمی و درک کنی .. همچنین این که میدونی که کسانی هستن که نوشتتو میخونن و بهت اعتماد به نفس میده مثل پدر آدم ….
نوشته های شما واقعا حس خیلی خوبی به من میده و همیشه میخونم.
آرزوی سلامتی و شادی رو برای شما و پدر و مادرتون دارم.
موفق باشید.
پست
سلام عادل جان
خوشحالم اومدی به وبلاگم :)
وبلاگنویسی واقعاً لذتبخشه؛ مخصوصاً وقتی افراد مهم زندگیت بیان بهت سربزنن.
ممنونم ازت.
تو هم به نوشتن ادامه بده. خوب مینویسی.
سلام مصطفی جان
از وبلاگ علیرضا سرگزی به اینجا رسیدم. توی قسمت «وبلاگ رفقا» کلی ازت تعریف کرده بود.
چقدر خوب مینویسی. روان و بدون حجو و غلو.
از این به بعد مخاطب نوشتههات خواهم بود.
پ.ن: درمورد سخت بودن نگارش قسمت«درباره من» شدیداً باهات موافقم. اصلا آدم نمیدونه چی بنویسه.
پست
سلام زینبجان
علیرضا لطف داره کلاً. ممنونم ازش و ممنونم ازت که اومدی :)
لطف توست. من هنوز در اول راه نوشتنم. ولی امیدوارم…
خوشحالم که آشنا شدم باهات. گهگاه مهمان بلاگت خواهم بود.
پ.ن: من بعد از ۳ سال تونستم جرأت کنم چند خطی از سرگذشتم بنویسم! و یکم دربارۀ زمان حالم.