سلام. میدانم حالا که این را میخوانی حسوحالت جورِ خاصیست. نه میتوانم بگویم خوب، نه بد. در یک خوف و رجایی به سر میبری که راه گریزی از آن نیست. این چند ماهی که بر تو گذشته، شاید سختترین که نه، قطعاً سختترین ماههای عمرت بوده.
البته میدانی که! خطابِ من تویی هستی که خواندهای. دغدغه داشتهای. زجرها کشیدهای. تمام تلاشت را کردهای. البته که تلف هم کردهای وقتت را. کدام آدم را دیدهای که بتواند از تمامِ لحظاتش عین آدم استفاده کند!؟!
هان!؟
من و تو نیز مستنثنی نیستیم.
من و تو نیز دوست داشتهایم بهترینِ خودمان باشیم؛ اما قبول کن که نمیشود عینِ یک ربات شب و روز خواند و خواند.
گرچه شاید باشند رباتهایی که همچونرویّهای را برای خودشان پی گرفتهاند؛ اما آنها به احتمالِ زیاد نمیشوند آنهایی که قرار است زمین را به جای بهتری تبدیل کنند. آنها میشوند آنهایی که سالها قرار است درگیر باشند با خودشان که کجا بردند خودشان را. (البته روی تجربه گفتم. ممکن است کلی مثال نقض برایش داشته باشی.)
خب. بگذریم.
حالت خوب است؟
با خودت میگویی این چه سؤالیست دیگر!؟
اما از من و تو چه پنهان که این “حال” از همهچی مهمتر است.
از کنکور که بماند؛ حتی از تغییرِ شغلت در آینده که میفهمی کنکورِ اشتباهی دادهای نیز مهمتر است!
نخند!
راست میگویم :)
منی که این کلمات را برای تو دارم مینویسم، همین دیروز،
راهِ دور هم نمیروم، همین دیروز دوستم گفت: “پاشو بیا برویم درمانگاه و دو تا دیاستم ببند و یک دندان بکش که من حالش را ندارم.”
وی خاطرنشان کرد: “خب میخواد ۱.۵ میلیون بده، ۷۰۰تومنش گیر تو میاد.”
حال بگذریم که دیاستمبستن، کارِ ترمیمی-زیبایی محسوب میشود و من دوستش دارم و کشیدنِ دندان نیز که خوراکم است! (دیاستم: فاصلۀ زائدِ بین دو دندان است.)
و بگذریم که من چندماهیست خودم را بازنشست کردهام!
و بگذریم که وقتی همچون پیشنهادی را به من داد، شدیداً وسوسه شدم و سریع گفتم: “دوست دارم. بریم” و من هم خاطرنشان کردم (!): “بگذار نمازم را بخوانم.”
حینِ نماز، از آنجایی که جزء بندگانِ خالص خدا محسوب میشوم و مغزم مثل همیشه پرش افکار دارد و برای خودش میان گرههای زندگی جستوجو میکند (البته باشد بیاید روزی که بتوانم یک نمازِ درستوحسابی بخوانم)، رسید به این نکته که:
میخواهی روی آرمانهایت پا بگذاری!؟ نیّتت برای رفتن به درمانگاه پول است!؟ یا دلتنگی برای دندانپزشکی؟ چهت شده!؟ اگر بروی کی برسد به کارهای استارتآپت؟!
خب. برایت بگویم که اگر من را نمیشناسی، میتوانی گشت و گذاری در این بلاگِ کوچکم کنی تا ببینی که چه پیش آمده برایم در این سالهایی که گذشته…
و بگویم که من دندانپزشکی را دوست دارم؛ اما عاشقش نیستم.
بگویم که دو سال کار کردم و بعد از دو سال، تصمیم گرفتم برای مدتی کنارش بگذارم تا برسم به آنچه عاشقش هستم :)
بروم در مسیری که حس میکنم درستتر است تا شاید موفق شوم :)
البته که شاید شکست هم بخورم؛ اما میروم.
میارزد :)
ضمناً این را هم بگویم که به آن ۷۰۰ تومان نیاز داشتم :)
نماز را که تمام کردم. رو کردم به دوستم و گفتم: نمیآیم!
نه او حوصلۀ بحث و اصرارِ زیاد داشت نه من راضی میشدم به رفتن!
کمی تلاش کرد من را راضی کند وقتی دید نمیشود، رفت…
این روضه را خواندم برایت تا بدانی که ممکن است بعد از کنکورت، بعد از قبولیات در رشتهای که همه میگویند فوقِ خفن است، بعد از رسیدنِ به آمال و آرزوهای میلیونها نفر (!)، بزنی به دلِ جاده و با یک کولهپشتیِ کوچولو بروی دنبالِ رؤیاهایت…
رؤیای کودکی، نوجوانی یا هرچی!
بروی دنبالِ افسانۀ شخصیات؛ همانی که پائولو کوئلیو در کتاب کیمیاگرش میگوید.
بروی و خوب را فدای خوبتر کنی.
بروی و ماجراجویانه زندگیات را ادامه دهی :)
راستی!
مگر چند بار زندهای؟
خب.
بگذار برگردیم سرِ کنکور.
برگردیم به همین روزها.
سر از رؤیاها برگیریم و بنشینیم و ببینیم در این چند روزِ باقیمانده، جریان از چه قرار است!
یا به قولی: چه خاکی بر سرمان کنیم!؟
اولاً خیالت را راحت کنم که نگران نباش!
خدا هم چند بار در قرآن گفته: این دنیا جز بازیچه و سرگرمی چیزی نیست!
بیخیالِ بدبختیها.
به قولِ جناب پوردستمالچیِ عزیز، کنکور، یک نقطۀ کوچک در خطّ زندگیات است.
و همچنین بدان:
تو هدفی داری؛
برایش تلاش میکنی و میجنگی.
خیلی هم خوب.
و میدانی که کنکور راه رسیدنت به هدف یا هدفهایت است.
اما آیا دقت کرده بودی که کنکور فقط یکی از راههای رسیدنت به اهدافت است!؟
بدان که افقهای دیدت میتوانند گستردهتر شوند و میتوانی مسیرهای دیگری را برای رسیدن به مقصد بیابی.
شاید کنکور در نظرت مستقیمترین مسیر باشد؛ که در همین هم اِنقولت داریم!
اما نهایتِ امر این است که مسیرهای دیگر، کمی پیچ و خمِ بیشتر دارند…
ثانیاً در این روزهای باقیمانده، استرس، فایدهاش مثل همیشه ضررش است!
استرسِ زیادتر از حد را میگویم.
میدانی که استرسِ کم بد نیست. برای اینکه بلند شویم و کمی کار کنیم، داشتنِ دغدغۀ کم و استرسِ کم میتواند مفید باشد.
اما آن چیزی که خودم هم تجربهاش را داشتم، و میدانم که آنهایی که هدفِ درستوحسابی برای خودشان تعیین کردهاند دارند، استرسِ زیاد است. خیلیییی زیاد!
آقااااا
همان که گفتم!
بیخیال.
شل کنیم :)
اگر تلاشت را کردهای که فَبَها! استرسِ گنده بخواهی بگیری، خودت را به فنا دادهای و سرِ جلسه گند خواهی زد!
اگر تلاشت را نکردهای که بیا و با خودت روراست باش! استرس داری که چه!؟
خودت را با نوشتن آرام کن.
اصلاً مثل من، یک کاغذ بردار و از حسوحالِ روزهای آخر برای خودت بنویس.
برای ۱۰ سالِ بعدِ خودت نامه بنویس :)
بنویس که بعداً که این نامه را میخوانی دوست داری کجا باشی.
مثلاً من تهِ کتابِ دور دنیا در ۴ ساعتِ گاج، صفحۀ آخرش، همان توی جلد!
نوشتم که بعداً که این را میخوانم دوست دارم در یک جای خوب باشم :) مثلاً گوگل!
آنموقع نمیدانم کجای مغزم اتصالی کرده بوده! شاید هم نکرده بوده!
آخر مردِ مؤمن! داری کنکورِ تجربی میدهی و قرار است بروی دندانپزشکی!
نکند میخواستم بروم دندانپزشکِ گوگل شوم!؟
Maybe!
بگذریم.
ثالثاً اینکه کمی به خدا نزدیکتر شو.
میدانی که گفته است: ألا بذکر الله تطمئن القلوب.
یعنی چه!؟
یعنی آگاه باش عزیزم! فقط با یادِ خدا دلت آرام میگیرد.
آری.
جادهخاکی نزن!
راه حل را خودش جلوی پایمان گذاشته.
رابعاً مورد ۳ را جدی بگیر.
خامساً حواست باشد به کارهایی که باید در روزهای آخر انجام بدهی.
مثلاً:
. برو و حوزۀ کنکورت را یک بار پیدا کن. که سرِ صبح کنکور دیر نرسی.
. چکلیست درست کن برای تجهیزاتی (!) که قرار است ببری سرِ جلسه با خودت. که صبحِ کنکور، تیک بزنی و خیالت راحت باشد که چیزی را جا نگذاشتهای. (چون در غیر این حالت ما معمولاً حس میکنیم چیزی را جا گذاشتهایم!)
. اگر نوشابۀ انرژیزا میخواهی با خودت ببری، اولین جرعهات را نگذار وسطِ کنکور! شاید آن نوشیدنی نمیسازد با بدن تو! در همین روزها امتحانش کن. و سرِ جلسه هم همهاش را یکجا نخور! کمکم :)
. حواست به خواب و بیداریات باشد. اگر تنظیمش نکردهای، الان وقتش است. سریع درستش کن که روزِ کنکور به فنا نروی!
. برنامۀ فرسایشیِ جانکاهِ خستهکنندۀ مرداَفکنِ روزِ آخَرَت را بچین! جوری که شبش بدنت جز خوابِ زودهنگام، چیزی نخواهد! تفریح کن. برو استخر. برو ورزش. خسته کن خودت را. چون میدانی که! شبِ کنکور اصولاً کلی فکر و خیال سراغمان را میگیرد!
سادساً اینکه با خودت مهربان باش.
نخواندی که نخواندی. الان وقتِ توسَریزدن به خودت نیست.
هوای خودت را در این روزهای آخر داشته باش.
و قدرِ خودت را بدان برای اینکه یکسال (شاید بیشتر برای بعضیها) همراهیات کرده.
دوستش داشته باش.
تنبیهها را بگذار برای بعد از کنکور.
الان حالت را خراب نکن.
سابعاً تو هم حتماً حواست هست که اکثر توصیههایم این است که آرام باش و دوست دارم به آرامش دعوتت کنم.
چرا!؟
چون کنکور سدّ بزرگی است که در برابر چالشهای بزرگِ بعدیِ زندگی آنقدرها هم بزرگ نیست!
نمیگویم کماهمیت است؛
که خُل نبودم اینهمه در موردش بنویسم!
اهمیت دارد. حتی برای منی که فعلاً در بازنشستگی به سر میبرم :)
شاید اگر به این رشته نمیآمدم، نمیتوانستم استعدادها و تواناییهایم را در حیطۀ مورد علاقهام اینقدر پربازده ادامه دهم.
اما بد به دلت راه نده.
آیه داریم که: برای انسان بهرهای جز سعی و تلاشش نیست.
تلاش میکنیم و برکت از اوست :)
ثامناً (دیگه این اعداد عربی سخت شدن!)، من در کانادا یا لندن زندگی نمیکنم که اینها را میگویم! بچهمایه هم نیستم.
میدانم که در این مملکت اوضاع قاراشمیش است! میدانم که برای رسیدن به کوچکترین خواستههایمان، مثلاً یک پراید، (که البته امیدوارم خواستۀ هیچکداممان نباشد!) باید کلی تلاش کنیم.
اما این به معنیِ این نیست که کار نشد دارد!
در این ویرانۀ کشورمان هم میشود به رؤیاهامان برسیم. اما خیلیییی سخت.
ضمناً یادت نرود که این ویرانه را اگر من و تو نسازیم، کی بسازد؟
تاسعاً هم قول به من بده!
قول بده که بروی و رؤیاهایت را دنبال کنی.
شاید حالا نتوانی. شاید حالا ندانی چه غلطی باید در زندگیات بکنی (مثل خودم تا سالِ ۵ دندانپزشکی)، شاید شبیهِ افسردهها باشی الان،
اما یک روز بایست و بجنگ برای آنچه که میدانی درست است.
میدانی!؟
اگر همۀ آدمها آنجایی بودند که دوستش دارند و مطابقِ استعدادها و تواناییهایشان است، دنیا گلستان بود… (تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.)
و قول بده که بعد از کنکورت، اولین کاری که میکنی این باشد که کتابِ شغلِ مورد علاقه از آلن دو باتن را میخری و میخوانی و هر گیروگوری داشتی میآیی و میپرسی :) همینجا :)
آری.
بزرگی داشتیم که میگفت:
بهشت را به بها میدهند. نه به بهانه.
حالا اگر به بهشت هم اعتقاد نداری و کلاً فراماده را نمیپسندی، اینطور بخوانش: پورشه را به بها میدهند! نه به بهانه :)
بجنگ پسر! بجنگ دختر!
پس قول؟!
گود لاک :)
دوست داشتی، از حالت زیرِ همین پست بنویس.
شاید دو نفر آمدند و دیدند و فهمیدند که تنها نیستند :)
دیدگاه ها
ممنون که به فکرمون بودید. خیلی عالی نوشتید.. قول…
منم خیلی وقت سوزوندم ولی خودمو به خاطرش سرزنش نمیکنم. امسالی که گذشت برای من پر بود از حوادث و ماجراهای عجیب و غریبی که شاید هرکی جای من بود کنکور و هدفش رو کلا بیخیال میشد.. ولی من هنوز رسیدن به هدفم برام مهمه. برام مشخصه که چی خوشحالم میکنه و حاضرم براش کلی سختی رو به جون بخرم..
این گلها تقدیم به خودم🌷🌷🌷🌷💐💐💐💐🌸
دوستت دارم زینب🥰
پست
امیدوارم خوب بوده باشه :)
خیلی حس حال عجیبی دارم هم امیدوارم هم نگران!!
این همه امید من از جهادی چلگرد گرفتم که حسرتش هنوز به دلم هست و این امید باعث شد قید همه مشکلات ریز و درشت زندگیم بزنم.
خیلی اتفاقا افتاد ولی اجازه ندادم حالم بد شه چون هنوز خدام دارم! یه لبخند رو لبامه یه نگرانی تو دلم ولی امید چیزیه که الا بعد خوندن این متن خودش نشون میده …
قول میدم بعد کنکور همه رویاهامو دنبال کنم هر چند سخت هر چند دور …
ممنونم بابت این آرامشی که بهم برگردوندید 🌹🌹
پست
امیدوارم کنکور باب میل بوده باشه :)
سلام
نه
حاجی! وجدانا نه!
حالمان خوب نیست
نه از خانواده ای می گوید بگذار برود امتحان بدهد تا بهانه و دست آویزش فرو ریزد.
نه از دوستان که امسال تمام نشده سال بعد را برنامه می ریزند.
سیستم آموزشی! بیشتر شبیه سیستم حمل و نقل است ایستگاه به ایستگاه ! حالا می گوید:(شما به مقصد رسیدید)
این ویرانه را هم شما اباد کنید.
مگر داشتن جای مطالعه و وسیله نقلیه و جای خواب باید در لیست ارزو های یک جوانی باشد که قانون تازه بعنوان فرد بالغ برسمیت می شناسدش.
درد نان است ، برای اکثریت استرس همیشه بهمین دلیل است
خلاصه اینکه There is no dignity in poverty
(باید پناه برد به futureme.org)
پست
سلام رفیق
درست میشه…
مرسی حاج مصطفی
فدایی داری به مولا
خیلی ماهی
پست
:)
حاج مصطفی قسمت نشد همکار شیم(:
دامپزشکی دانشگاه تهران قبول شدم
از یه جایی به بعد تنها سوخت من واسه ادامه دادن به خوندن نوشته های شما بود
امیدوارم به هرچی که می خوای برسی و حالت همیشه خوب باشه
پست
سلام دوست من.
دوشواری نداره که. خیر است إن شاء الله.
گود لاک.
خوش بگذره :)
وسط دوره ی فرمول های فیزیک خسته شدم و چون صبح خبر پست جدید رو در اینستاگرام دیده بودم گفتم پس حالا وقت خوندنشه. تو این دو سالی که کنکوری بودم از هرکی یه توصیه ای شنیدم با توجه به جایگاهی که خود اون شخص در زندگیش داشته و راستش اطرافم پیدا نکردم کسی که عاشق کارش باشه بعد از چندسال.. نمیدونم چرا باید هر روز صبح پاشد و رفت سر کاری که هیچ علاقه ای بهش نیست! البته میدونم و احتمالاً همه مون میدونیم : چون زندگی خرج داره! “من اگه جای تو بودم میرفتم فلان رشته،چندسال که بگذره میبینی امنیت مالی مهمتر از علاقه و این حرفهاست./حالا این همه عجله واسه چیه؟ تهش که میخوای بری سر یه شغل بی ربط! و…”
چقدر روحیه گرفتم از این حرفا که میرم و ثابت میکنم میشه رفت رشته ای که آدم بهش علاقه منده و کار کرد و زحمت کشید و درآمد خوب داشت!
منم گاهی کم گذاشتم اما افتخار میکنم که ربات نیستم و نبودم!
از خدا خواستم و میخوام هر چی شد و هر اتفاقی افتاد همونی باشه که حالم رو خوب میکنه نه صرفاً رسیدن به خواسته ی دلم و این همون دعای استاد عزیز فاضل نظریه که زیر لب میگه خدایا بی اثر باشد..شاید چون هنوز نتونستم اعتقادمو به اعتماد تبدیل کنم.
میون این همه ترس و دودلی سعی میکنم توکل کنم البته فقط “سعی میکنم”
در انتها لازم میدونم از قلم روان تون قدردانی کنم،لبخند خداوند بدرقه راهتان
پست
ممنونم :)
گود لاک :)
روزگاری قرار بود کنکور بشود سکوی پرش برای دنبال کردن رؤیاها
اما صدحسرت که خودمان کردیمش غولی در برابر رؤیاها
زندگی را ریاضی دیدیم، با عدد و رتبه سنجیدیمش
در حالی که زندگی چیزی نبود جز نوشتن انشایی با موضوع دلخواه
پست
ای جان :)
چه قدر آروم شدم واز تنش ها کمی دور شدم . تا آخرین ثانیه ادامه می دم بعدش دیگه من می مونم و خدا و یه پاسخ نامه و یه مداد :) برا کنکوری ها دعا کنید…
تراش و باک کن رو فراموش نکنید خانوم
پست
ایشالا خیره :)
سلام،امیدوارم که حالتون خوب باشه…مدتیه که وبلاگتون دنبال میکنم(از طریق قسمت دوستان من امیر محمد قربانی)….من آدم درونگراییم در حدی که حتی مادرمم خیلی وقتا حالمو نمیفهمه،مدام در حال خنده و شوخی ام ولی همه ی ترس ها و نگرانی هامو تو خودم نگه میدارم،جمعه ی این هفته کنکورمه و الان که دارم اینو مینویسم دست چپم به شدت درد میکنه فک کنم عصبی باشه چون یه هفته ای هست که اینجوریه ولی کسی نمیدونه! خلاصه بگم،سه ساله از همه چیم زدم و به میتونم بگم جسمی و روحی خودمو نابود کردم؛هدفم پزشکیه.اگه بخوام صادق باشم نصفش به خاطر علاقمه و نصفش حرف مردم متاسفانه پدر و مادر من آدمای موفقین و بقیه انتظار دارن که منم باشم،خودمم میخوام که باشم ولی نه به این قیمت…هر وقت به روز کنکورم فکر میکنم ناخودآگاه گریم میگیره؛میترسم از اینکه تهش این همه زحمت جواب نده میترسم میدونم خدا عادله ولی تو کنکور کم بی عدالتی ندیدم.نمیدونم اینارو چرا الان و اینجا نوشتم و حتی حاضر نیست یه بارم بخونمش چون حس میکنم پشیمون میشم و پاک میکنم ولی فک کنم گاهی وقتا صحبت کردن با کسایی که از نزدیک نمیشناسیشون خیلی راحت تره تا آشناها…..براتون از خدا سلامتی،حال خوب و موفقیت رو میخوام.
پست
سلام
درست میشه…
اگر بخوایم :)
سلام آقای دکتر عزیز…وقت بخیر…من همونم که این پیامو گذاشتم الان اومدم که خبر بدم یه جورایی به هدفم رسیدم،پزشکی دزفول قبول شدم…درست شد🙏🏻
پست
سلام
بح بح :)
مبارک باد :)
شیرینیِ خود را برایمان بفرستید. (آدرس را از دایرکت اینستاگرام دریافت نمایید!)
سلام آقای دکتر واقعا مطلبتون خیلی مسکن خوبی برامون..
مخصوصا تو این احوالات که همه دارن میدوند وسط جادهای که یه چراغ راهنمای درست حسابی هم ندارد..
درسته سال ۱۴۰۰کنکور دارم اما مطلبتون برام خیلی دلنشین بود
باعث شدید من راه درست آینده رو پیدا کنم و خانواده ام هم راضی بشن که من برم هنر… حوزه تخصصی سفال و سرامیک که خودم هم از قبل دستی درش داشتم😉
خیلی ممنون از وبلاگ و پست های قشنگتون💛💚💜
به امید موفقیت تون در حوزه استارتاپ 😊
اجرتون با حضرت معصومه ( سلام الله علیها )
پست
سلام
کامنتتون جزء بهترین کامنتها در این وبلاگه :)
لطفاً سالها بعد که خفن شدید در هنرتون، بیاید اینجا بگید بهمون :)
چشم^_^
حتماً انشاالله💛💚
مثل اینکه دیر اومدم ! ولی خب شاید سال های بعد هم کسی این پست و دید و نظراتو هم خوند ؛ اگه چشمت به نظر بنده هم افتاد بهت بگم که دوست عزیز ؛
هیچکی قبل کنکور از بعد کنکورش خبر نداره !
و بگم که واقعا زندگی فقط همین دو تا رشته ایی که با پتک کوبیدن تو سرمون نیست ؛
فقط خواستم بگم که کنکور آخرش نیست …. واقعا هم نیست !
حالا جدای از خوبی ها و بدی هاش؛
کنکور یا مارو به هدفمون نزدیک میکنه یا دور میکنه ! و ممکنه هم یه جای زندگیت به خودت بیای ببینی اینجا جای تو نیست و دور شدی! ولی اصلا اشکالی نداره ! اگه مرد راهی …. یا علی ! فرمونو بچرخون نزدیک شو بهش!
ولی جدن زندگی ارزش اینو نداره که دنبال علاقه هامون نریم ! …. شعاری نبودن این جمله رو شاید در خسته ترین روزامون بهتر درک کنیم !
در پناه خدا
پست
ممنونم نوشتید :)
سلااام
خب خداروشکر که تنها نیستم تو تنبلی و شاید سهل انگاری برای درس
اما حرف از پراید شد
تا ۳ سال پیش، دقیقاً ۳ سال پیش گفتم من ی روز وکیل بشم حتماً BMW 320 i رو میخرم
اما امروز تو خرید پراید ۵ میلیونی که الان شده ۹۸ میلیون موندیم چه برسه به BMW
ولی راستش من خیلی پررو تر از این حرفام چون
اولاً مدل ماشینمو تو رویاهام تغییر دادم به BMW X6 🤗💞 ثانیاً رو نمی دونم چی بگم
ولی ثالثاً گود گود نایت اند روز 🤗
پست
سلام
گود لاک :)
سلام به شما
الان که دارم اینو مینویسم ۲ماه مونده به کنکورم ، تجربی میخونم، از اونجایی که شما تو پستتون خیلی دلسوزانه و دوستانه و رک و پوست کنده صحبت کردین ،فکر کنم منم میتونم اینجا کمی دردودل کنم
راستش بقیه رو نمیدونم ولی امسال برای من بدترین سال عمرم بود ، خیلی سختی کشیدم ، خیلی خوندم ، گاهی خیلی نا امید شدم و بازم خوندم ،خیلی استرس کشیدم و امسال خیلی چیزا رو نداشتم بخاطر درس خوندن ، خلاصه که ۱۰ ماهش گذشت و ۲ ماهش مونده و این روزای باقی مونده حتی از اون ۱۰ ماهم برام سخت تره چون هر روز استرسو نگرانیم داره بیشتر میشه
راستش من از اوایل راهنمایی تا اواسط امسال عااااشق دندون پزشکی بودم ، اما اواسط همین امسال کلا علاقم بهش خیلی کم شد تا اینکه از لیست هدفام خارج شد، آخه هدف جدید و خیییلی بزرگتری رو پیدا کردم ، چون دیدگاهم و آبشن هام برای انتخاب هدف وسیع تر و بهتر شده بودن و جالبه منم مثل شما الان رویاهام مربوط میشن به حوزه ی استارتاپ و فناوری و اینجور چیزا
خلاصه که بعد کنکور حتما قصد دارم مسیر زندگیمو در مسیر رسیدن به اونا بچینم ،انشالله با کمک خدای مهربون
و امیدوارم الان شما هم تو مسیر علاقتون قرار گرفته باشین و موانع کارتون رفع شده باشن و درحال طی کردن مسیر موفقیت اصلی و واقعیتون باشین انشالله
ولی راستش من فقط میترسم اگه تو کنکور نتیجه خوب نگیرم باعث بشه نتونم برسم به هدفم درآینده ، برای همین وقتی به کنکور و نتیجش فکر میکنم خیلی استرس میگیرمو حالم بد میشه
به هرحال فقط دوس دارم این روزای زندگی با کنکور تموم شن ، به امید اون روز 💫💫
و بهتون قول میدم برم دنبال رویام ، دنبال هدف واقعیم ، اون چیزی که استعداد و علاقم توشه ، و انشالله خدا هم کمکم کنه که بهش برسم
و در آخر از همه ی کسایی که اینو میخونن خواهش میکنم که برای همه ی کنکوریا و من و همه ی کسایی که دارن برای راهشون سختی میکشن و میجنگن دعا کنین ، مخصوصا برای ماکه تو این دوران فشارا خیلی رومون متمرکز شدن
به امید روزی که هممون موثر واقع بشیم و بتونیم باهم این جامعه رو آباد کنیم و حساااابی دگرگونش کنیم 🥰🥰🥰
پست
سلام
امیدوارم مسیرتون رو درست انتخاب کنید و بهترین اتفاقها منتظرتون باشه.
موفق و پیروز باشید…
به امید اون روز…
برزخیه این دو سه ماه به کنکور واس خودش.یه روز خوبی یه روز بد ولی حق جا زدن نداری…حق خسته شدن ک اصلا نداری.بعد تازه میبینی تو این اثنا ک تو مثل سگ داری میخونی هم کلاسیت با پول پاپی جون میره خارج و با آی کیو در حد تک سلولی رشته مورد علاقه تورو میخونه بعد دلت میگیره ولی مجبوووووووری ادامه بدی…با نهایت بیرحمی و سخت گیری نسبت به خودت با نهایت توان.با چشای سرخ خسته.با کلیییی غصه…بدتر از همه اینکه هیچ تضمینی هم نیست…
پست
خدا هست…
میگن درد دسته جمعی عیش است:)
همیشه اعتقاد داشتم باید در عین اینکه کار مفیدی انجام میدیم، حتما باید دلی انجام بدیم
برای هر کاری و تصمیمی به نداری درونمون، خود وجودیمون گوش بدیم
کار بدون عشق سخت میشه
پول ارضاکننده نیست
درود بر شما
پست
سلامت باشید.
چه قد وبسایتتون حس خوبی داره :)
ایشالله دلتون همیشه شاد باشه
سلام دکتر. چه متن خوبی :)
چند ماه دیگه منم کنکور دارم .
هدفم رو هم دوست دارم.
تلاش میکنم برای چیزی میخوام .. اره دقیقا.. کنکور و آینده دانشگاهی من ، منو به اون هدف بزرگ تری میرسونه که با تمام وجود میخوامش.
نوشته خوب شما باعث ایجاد انگیزه شد برام.
راستی..عکسی که واسه این موضوع آپلود کردید خیلی قشنگه!
به تمام خواسته ها تون برسید :)
به امید الله.
مرض داشتم اینو الان خوندم باید ۶ماه دیگ میخوندم
:///// ب نظر شما چند روز می شود از چرخه ربات بودن فاصله گرفت و استراحت کرد و باز ب چرخه باز گشت؟
پارسال برای کنکور تلاش خاصی نکردم گفتم سال بعد الان دوباره سر نقطه اولم .
این کامنت رو میذارم که بیام بعدها نگاهش کنم و بگم کار ناتموم و تموم کردی اره!
برام ۱۰۰درصدی مهم نیست اخر این مسیر به چه رشته ای ختم میشه مهم اینه این کار ناتموم تموم شه و به خودم بگم اونقدر هم بی عرضه نبودی این نشخوار ذهنی تموم شه..
برام دعا کن دکتر (((؛
سلام کنکوری…تنها نیستی./
خیلی وقته که امید رخت بسته و رفته …
دیوانگی محضههه اما
احتمالا فرداهای پیش و رو دنیا جای بهتریه :)
#کنکوری۱۴۰۱
برای چند لحظه ای فکر کردم یکی منو فهمید .یکی همه ی سکوت غم انگیزمو فریاد زد مرسی
اتفاقی وقتی صدای تپش قلبم تمرکزم برای گوش دادن به فیلم استاد ریاضی رو ازم گرفته بود تو گوگل زدمو سایت برام بالا اومد کم تر از ۲ماه به کنکور مونده متنو خوندم کامنتا رو خوندم اشک ریختم دستام سرد شد و به این فکر کردم که توی۱۹ سالگی از عمرم گاهی قلبم جوری تند تند میزنه که انگار قراره منفجر بشه.گاهی فکر میکنم کاش ادما یه شانس تو زندگی برای دیدن اینده داشتن…
خدایا اگر صدامو بین صدای این همه بنده ی نیازمند کمکت میشنوی کمکم کن.تو که از حال دلم خبر داری تو که تک تک روزامو دیدی کمکم کن قلبمو اروم کنم.
کاش منم شهریور امسال مثل یکی از بچه ها که اومده بود کامنت گذاشته بود که به ارزوش رسیده کامنتمو با شادی ریپلای کنمو بگم منم رسیدم…
/میگن هر آنچه به روشنی تصور کنید از صمیم قلب آرزو کنید خالصانه بهش اعتقاد داشته باشید و مشتاقانه برای رسیدن بهش تلاش کنید بی شک *باید* اتفاق بیوفته/
-کاش اینطور باشه واقعا :)
سلام
یه راه ارتباطی معرفی میکنی؟ تلگرام ایمیل ، شاد ….
بجز اینستا
از شدت خستگی و کلافگی و روزهایی که به مزخرفترین شکل ممکن دارن میگذرم گریم گرفته بود که سر از اینجا درآوردم و رسیدم به این یادداشت قدیمی. یکمی آروم شدم ولی همچنان میل به گریه ادامه داره. همچنان این صداهای توی مغزم دارن روانیم میکنن. این روزهای آخر چرا نمیگذرن….. شدم مثل یه اعدامی که تاریخ دقیق حکمش مشخص شده و آرزوشه زودتر از موعد کارشو تموم کنن..
با این همه خوب بود خیلی، ممنون (: