دیگه وقتشه از اون چیزی بنویسم که سالهاست منتظرشم. نه اینکه از اولش میدونستم چی باید بنویسم؛ نه. ولی میدونستم که بالاخره یه چیزی باید بنویسم که غیرعادیه! که یه جوریه. که نوشتن در موردش سخته. مبهمه. ولی قشنگه. , پر از جذابیته.
برای خودم البته.
شاید از بیرون که نگاه کنی، قشنگ نباشه. حتی احمقانه به نظر برسه.
ولی برای خودم خوبه.
شاید به درد دوستانم هم در این بلاگ بخوره. نه مستقیماً لزوماً.
آره.
باید بنویسم از دنبالکردن رؤیاها…
از همون چیزی که هر کسی با هوش نرمال، یه روزی بهش فکر کرده.
حالا یا بیخیالش شده،
یا پیاش رو گرفته و در مسیرش قرار گرفته.
میدونی؟!
میخوام بگم که اگه یه روز به این فکر کردی که چرا اومدی به این دنیا، و به نتیجه رسیدی، باید تا تهش بری. نمیتونی ولش کنی. نباید ولش کنی.
باید محکم وایسی. ادامه بدی. بجنگی. و تمام زورت رو بزنی تا برسی بهش.
ممکن هم هست نرسی البته. ممکنه شکست بخوری.
ممکنه اصلاً در طول مسیر به این نتیجه برسی که مقصد رو اشتباه انتخاب کردی.
یا ممکنه برسی و بفهمی که عه! اینجا اونجایی نبود که باید میومدی.
ولی باید بری.
و اگر یه روز فکر کردی به دلیلِ اومدنت به این دنیا و به نتیجه نرسیدی، باید فکر کنی. باید اونقدر دنبالش بُدّویی که برسی بهش. به دلیلت. و وقتی پیداش کردی، با تمام وجود برای تحققش تلاش کنی.
نمیدونم. شاید به نظر شعار بیاد یا هرچی.
یا به قول خیلیها تو ایران از این حرفها نباید زد.
یا اینکه این خزعبلات چیه!؟ زندگیت رو بکن و خوش باش.
ولی من متأسفانه نمیتونم!
کسی هم نتونسته کاری کنه که من بتونم!
نمیتونم بیخیال بشم.
شاید خونده باشی اون وقتی رو که نوشتم: و من به دندانپزشکی علاقهمند میشوم… یا نوشتم از درهمشکستن تصمیمها… یا نوشتم از بیخیالشدنهام…
ولی حالا وایسادم تهِ مسیر. به عقب دارم نگاه میکنم. به تمام کلهشقیهام. به تمام سرفرودآوردنهام. به تمام چشمگفتنها و نگفتنهام. به تمام ریسکها و تغییرهام.
میبینم که من آدمی نیستم که بخوام سرم رو بکنم توی برف مثل خیلیهای دیگه. مثل اینهمه آدمی که دارن تندتند میدواَن ولی نمیدونن به کجا!
کافیه بپرسی ازشون. اصلاً نمیدونن دارن چیکار میکنن. متأسفانه.
به من هم خیلیها میگن بس کن. زندگیت رو بکن. همین مسیری که اومدی عالیه.
ولی نمیتونم.
نوچ.
مسیرم خوبه. دوسش هم دارم تاحدودی.
ولی عاشقش نیستم.
صرفاً دوسش دارم.
نوشته بودم که به آیتی علاقه داشتم.
کلی گذشته از اون روزهام.
کلی گذشته از روزهایی که با شوقِ زیاد میرفتم درمونگاه برای دیدن کِیسهای سختِ جدید.
کلی گذشته از روزهایی که میفتادم روی رفرنسها برای خوندنِ مطالب کلینیکیِ نخونده.
کلی گذشته از روزهایی که توی ۵تا درمونگاه همزمان کار میکردم.
کلی گذشته از روزهایی که خوندنِ تخصص شده بود دغدغه برام.
ولی حالا من بزرگ شدم.
بیشتر خودم رو شناختم.
کلی کلنجار رفتم.
بیشتر از ۶ ساله که دارم کلنجار میرم.
کم خودم رو به در و دیوار نزدم توی این مدت.
کم آدم ندیدم و کم مشورت نگرفتم. چه دندونپزشک، چه بیرون از این حیطه.
ولی چیزی که فهمیدم و بهش ایمان دارم اینه که:
باید برم دنبال رؤیاهام.
رؤیاهایی که سالهاست گوشۀ ذهنم بیخیالِ من نشدن. ولی من سرکوبشون کردم؛ گاهی به اختیار و گاهی بالاجبار.
ولی حالا، قویتر از هر زمانِ دیگهای رؤیاهم رو دنبال خواهم کرد؛
چون پخته شدن حسابی.
چون واضحتر از قبل شدن.
و من بیشتر بلد شدم پیگرفتنِ مسیرِ رسیدن به اونها رو.
ولی دنبالکردنِ رؤیاها هزینه داره.
هزینههای هنگفت.
میدونی که منظورم هزینههای مالی نیست. که ارزشش هیچه.
منظورم هزینههای سنگینی مثل تنهاییست.
اینکه تقریباً همه میگن نمیشه و نمیتونی و خفه شو.
توهینهای مختلفی ممکنه نصیبت بشه.
زخمهای عمیقی ممکنه برداری.
[و کلی ناگفته که گفتنشون درد داره.]
ولی میگه شما رو باطل نیافریدیم.
دلیل داره اومدنمون.
دلیل داره بودنمون.
دلیلی داره تکتکِ اتفاقهایی که میفته برامون.
دلیل داره حتی همون زخمها.
هر کسی یه رسالتی داره.
پوچ آفریده نشدیم که بیایم و برای نیازهای حیوانی تلاش کنیم و وقتی به خواب و خور و شهوت که رسیدیم برنده شده باشیم.
دلم پره!
میفهمی؟!
به دور و برم که نگاه میکنم، مخصوصاً در این فیلدی که هستم، آدمهای زیادی رو میبینم که چیزی جز همون نیازهای حیوانی براشون جذاب نیست.
خیلی کم شدن افرادی که دغدغه دارن.
کم.
انگشتشمار.
و درست زندگی کردن در این وسط چقدر سخته…
چقدر درد داره.
چقدر همهچی علیهِ آدمه.
چقدر.
حالا منظورم لزوماً از رؤیا این نیست که یه رسالتِ خفن داشته باشیم همهمون.
گاهی بعضیهای کافیه فقط کارشون رو درست انجام بدن. رسالتشون همینه.
گاهی هم بعضیها باید بشن استیو جابز.
هر آدمی ظرفی داره. استعدادهایی داره. تواناییهایی داره.
به اندازۀ خودش و در حد خودش باید رشد کنه.
رشد هم همون هدفیه که علی صفایی حائری توی کتاب رشد ازش به عنوان هدف زندگی یاد میکنه.
یا کمال؛ که مطهری میگه.
رشد قشنگتره به نظرم و دقیقتر.
اینکه ببینیم چیا در چنته داریم و بشناسیم خودمون رو.
بعد بیایم و وقت بذاریم برای رشددادنِ چیزهایی که داریم.
آره.
اومدم تا اینهمه حرفی رو که مدتهاست مونده بود تو دلم رو بریزم بیرون و رسماً ثبت کنم اینجا که شروع کردم.
و زینپس قویاً میفتم دنبال عملیکردنِ همۀ اونچیزهایی که سالها حرف زدم ازشون ولی ثمرۀ بزرگی نداشتن هنوز.
و بگم که یه دندونپزشک مگه نمیتونه رؤیا داشته باشه؟!
خیلی از آدمها دارن، همونطور که خیلی از دندونپزشکها دارن.
ولی متأسفانه نمیجنگن براش.
بیخیالش میشن.
مثل استادی که امروز باهاش صحبت میکردم در همین مورد.
اون هم میگفت یه گیک (geek) بوده بچگیهاش. و سیستم میبسته برای فکوفامیل.
ولی حالا شده یه متخصص جراحیِ لثه. و مدتهاست دور شده از دنیای کامپیوتر.
و وقتی بهش گفتم: استاد حسرت میخوری بعداً ها…
گفت دیگه دیر شده برام. فرصت ندارم…
من دوست ندارم حسرت بخورم.
و به هر کسی که به من میگه میخوام دندونپزشک بشم یا هرچی، همین رو میگم:
مطمئنی مسیرت رو درست انتخاب کردی؟
مطمئنی علاقهت همینه؟
و هر چی هم که بگه، میگم برو دنبال علاقهت. حرف اضافه هم نزن.
چون خودم تجربه کردم.
این به کنار، کلی آدمِ موفق هستن که سالهاست همین رو میگن.
اصلاً اونهایی که میبینیم توی یه جایی موفق شدن و بزرگیِ موفقیتشون با بقیه خیلی متفاوته، باید بدونیم کسانیان که رفتن دنبال علاقه و استعدادشون.
***
آها.
بد نیست همینجا جواب اون دوستِ عزیز دندونپزشکی رو که توی یه کامنت مطالب مهمی رو نوشته بود برام بدم؛ چون مرتبطه.
کامنتش اینه:
سلام آقای دکتر. این علاقتون به دندونپزشکی از سر اجبار نیست؟ از اینکه کلا راه دیگه ای نیست؟ خانوادتون قبول میکنن آقای دکترشون همه چیز رو رها کنه پشت پا بزنه به اون همه تلاش؟!! اگه اینجوریه که خوش به حالتون.
بحث علاقه به رشته که میشه من دلم خونه. بعد این همه سال فهمیدم که تنها چیزی که من بهش علاقه دارم تحسین دیگرانه. شما حداقل می دونستین آی تی دوست دارین. من هیچ وقت نفهمیدم چه استعدادی دارم. به چی علاقه دارم. از همون بچگی درس میخوندم تا برق تحسین رو تو چشمای مادرم، معلمم و بچه های کلاس ببینم. چه زندگی پوچی!! میخواستم پزشک بشم تا قهرمان باشم. قهرمانایی که جون مردمو نجات میدن.
خودمو گول میزدم زیست دوست دارم. شما الان خودتونو گول نمیزنین؟ میشه آدم از زیست خوشش بیاد به هر حال یه علمه. شناخت شگفتی های بدن جالبه. ولی عشق چی؟؟عشق با تلقین به دست میاد؟فکر نکنم…پتک اصلی تو سرم زمانی خورد که به جای پزشکی دندون قبول شدم. صحنه ی اومدن جوابای کنکورو که گفتین قشنگ برام تداعی شد. به نظر من دندونپرشکا قهرمان نیستن. ترم یک با معدل ۱۹/۵۰ نتونستم از دندون برم پزشکی. یه لحظه به خودم اومدم دیدم درسامو دوست ندارم. فیزیولوژی رو سخت میفهمم. درسای پزشکی هم که همش همینه.🤔 اونجا خیلی سخته به خودت اعتراف کنی که تو فقط پزشکی رو برا تحسین بیشتر میخواستی. برا پول بیشتر . می دونم میشه به دندونم علاقه مند شد. ولی حسرت دوستامو میخورم که با تمام وجود دندونای مومیشونو درست میکنن. نه مثل من با زجر…من اگر به عقب برگردم خودمو برده ی دیگران نمی کنم. اگه الان به جای این رشته ، مثل شما یه جایگزین توی ذهنم بود خودمو آزاد میکردم. ببخشید زیاد حرف زدم …بعد چند وقت سر دردودل من دوباره باز شد 😂
سلام خانم دکتر.
کامنتتون سوزناکه. برای منی که زجرکشیدۀ این راهم بیشتر.
این مطلبی که در بالای این جواب هست، میتونه توضیح خوبی باشه، یا یک مقدمۀ خوب.
نوشتید که این علاقه از سرِ اجبار نیست!؟
باید بگم که یه جاهاییش بوده.
من ترم ۱۰ رو خواستم مرخصی بگیرم، ولی رضایت خونوادهم رو نتونستم جلب کنم و مجبور شدم ادامه بدم. میخواستم برم یک سال یک رزومه از شکستهای کاری برای خودم ردیف کنم تا بفهمم که کجا باید باشم. نه اینکه برم برای شکستخوردن، نه. تهش این بود. تهش رو میگفتم به خونواده. که آره. من میرم دنبال آیتی و تهش اینه که شکست میخورم دیگه. ولی خب موافق نبودن.
حتی تو ذهنم بود که برم برای استخدام توی یه شرکتِ خوب در حوزۀ آیتی اقدام کنم؛ مثل شاتل. حتی با خودم این رو هم حل کرده بودم که ممکنه برم و بهم بگن ما آبدارچی میخوایم فقط! و حاضر بودم از همونجا هم که شده خودم رو واردِ شرکت کنم و سعی کنم برای ترفیعگرفتن.
میدونم که خندهداره، ولی ممکن بود همونجا بفهمم که به چی علاقه دارم. تجربهاس دیگه. خیلی از بزرگانی که دیدم در این چندساله و واقعاً آدمهای موفقی بودن، بهم گفتن که باید تجربه کنی. باید انگشت بزنی به هر چیزی که دور و برت میبینی. حتی شده رایگان کار کنی یه جایی تا تجربه کسب کنی و بیشتر خودت رو بشناسی.
ولی نرفتم.
و موندم تو دانشگاه. البته سعی کردم طرز فکرم رو عوض کنم. و همون ترم ۱۰، تمام سعیم رو کردم که علایقم رو بگنجونم توی دانشگاه! و جشن روزِ دندونپزشک رو با بچهها برگزار کردیم که من همونجا فهمیدم به مدیریت و سخنرانی چقدر علاقه دارم. البته به رهبری (Leadership)، بیشتر از مدیریت.
و همون ترم ۱۰ بود که من رسماً رفتم سرِ کار. آخر ترم ۱۰. و دندونپزشکی برام جذاب شد.
دلیل جذابیتش هم بیشتر اینه که کارهای سختی رو میتونستم انجام بدم که خیلیها درموندن توش! مثل درمانِ ریشۀ دندونهای سخت و خفن.
ولی آیا این عشقِ منه؟!
برم متخصص اندو بشم!؟
خب واضحه که نه.
واضح نبود البته! الان واضحه برام.
دندونپزشک هستم، ولی به عنوان شغل اول و کار اولم بهش نگاه نمیکنم.
حالا فهمیدم که تا نرم دنبال عشق و علاقهم، ولمعطلم. و نمیتونم به رضایتِ درونی برسم. و در این صورت حس میکنم الکی گذروندم این روزهام رو. و میدونم که در آینده حسرت خواهم خورد.
واسه همین هرچی داشتم و نداشتم از عزم و اراده و تلاش و فکر و کوفت (!) رو جمع کردم و فشارِ زیادی دارم به خودم میارم که علیرغم تمام تاریکیهای دورم و تنهاموندنهام و عدم حمایتِ تقریباً همه، بیفتم دنبالِ علایقم. برم سمتشون. حداقلش اینه که نمیگم نرفتم. ۶۰ سالم که شد، به این روزهام که نگاه کردم، نمیگم مصطفی خاک بر سرت!
و به نظرم نگاهتون رو گستردهتر کنید. برید یکم بیرونِ دندونپزشکی چرخ بزنید. آدمهای موفقِ دیگه رو ببینید. به قول یه بزرگی توی سخنرانیِ تکانه، آدمهای موفق رو ببینید و مسیر موفقیتشون رو بپرسید ازشون، ذهنتون خودش الگو و قاعده میسازه برای موفقیت.
و وقتی الگو و قاعدۀ مختصّ خودتون بسازه براتون، میتونید مسیر موفقیت خودتون رو دریابید.
نکتۀ مهم اینجاست که دیر نیست. هیچوقت دیر نیست برای قدمگذاشتن در راه درست.
شما هم که اول راهید. انگار ترم ۴ و ۵ هستید.
دیر نیست.
از همین امروز شروع کنید بخونید کتابهای خوب رو. ببینید آدمهای خوب رو. سایتهای قشنگ رو. فکر کنید. حرف بزنید. مشورت بگیرید.
و مثل یه شکستخورده نباشید. بایستید و بجنگید.
بدونید که پیداش میکنید؛ دلیلی رو که باید براش بجنگید.
هدفتون رو.
البته این رو هم بگم که من دفعات زیادی بوده که هدف انتخاب کردم و هر دفعه هم فکر میکردم اینبار دیگه درست انتخاب کردم! ولی نهایتش این بوده که کار نصفه ول میشده یا شکست میخورده.
ولی ناامید نشدم.
حتی الان هم که به نظرم مسیرم رو انتخاب کردم، جا برای شک میذارم.
اگر دلیل منطقی پیدا کنم برای ادامهندادنش، ولش میکنم و به جستوجو ادامه میدم.
ولی فعلاً شکی ندارم به مسیرم و این پست رو نوشتم تا شروعی باشه بر استارتِ روندم.
و قراره اینبار فوکوس کنم روی رؤیام. و هر چیزی رو که مانعم بشه برای رسیدن به مقصد، کنار میزنم.
البته این کنارزدن، به نظرِ من، فقط زمانی میتونه باشه که آدم به هدفش ایمان داشته باشه. و هدفش در راستای ارزشهاش باشه.
وگرنه این دنیا و هدفهاش و هرچی که توشه، کلاً پَسته!
اون ایمان و اون رؤیا و اون هدف و مقصد باید یه چیزی باشه فراتر از خودمون و نفعمون و دنیامون.
نه اینکه فکر کنی لزوماً هدف رو باید گذاشت شهادت تا دنیوی نباشه!
گاهی لازمه شیخ رجبعلی خیاط باشی تا رسالتت رو کامل کنی. خیلی ساده و شیک :)
خیلی حرف زدم به نظرم.
و فکر کنم هر اونچه که لازم بود رو گفتم.
و باقیِ حرفهام رو در عمل خواهم گفت :)
توکلتُ علی الله.
دیدگاه ها
سلام آقای دکتر خوشحالم حال و هوای نوشته هاتون دوباره تغییر کرده
و اینکه چقدر این متن حال و هوای کیمیاگر رو داشت
امیدوارم سال آینده دقیقا تو چنین روزی یعنی ۹شهریور۹۹ برامون از شادی رسیدن به هدف بنویسید
موفق باشید✌✌
پست
سلام صدیقه خانم
ممنونم از لطفتون :)
موفق باشید و سلامت.
انشاءالله.
سلام.
ببخشید میشه یکم راجب این جمله تون توضیح بدید؟👇
” نه اینکه فکر کنی لزوما هدف رو باید گذاشت شهادت تا دنیوی نباشه! گاهی لازمه شیخ رجبعلی خیاط باشی تا رسالتت رو کامل کنی.”
پست
سلام
یکم که فکر کردم، دیدم شاید مثال بهتر هم میشد انتخاب کنم.
منظورم این بوده که لزومی نداره تا هدف، یه هدف خیلی بزرگ مثل شهادت باشه که میشه گفت صفر درصدش دنیویه.
میشه بگیم من میشم بهترین دندونپزشک دنیا و رسالت من اینه که به مردم خدمت کنم، یا مرزهای علم دندونپزشکی رو ببرم جلو.
یا بشم بهترین خیاط و روشهای جدیدی توش بنیان بذارم.
که با این هدفها میشه هم از لحاظ معنوی به اوج رسید و هم مادی.
کسی که بشه بهترین آدمِ حرفهاش، به احتمال خیلی خیلی زیاد، درآمد هم داره؛ اون هم درآمد زیاد.
زندگی داره لحظه به لحظه سرعتش بیشتر میشه
سال مثل یک ماه میگذره
ماه مثل یک هفته میگذره
هفته مثل یک روز میگذره
روز مثل چند دقیقه میگذره
من به شخصه خیلی از این سرعت
سرسام آور روزگار میترسم
میترسم تموم شه ببینم توی کوله عمرم چیزی که به خاطر سنگینیش از خیلی چیزا جاموندم حتی خود زندگی
یه خروار پشیمونیه پوچه …
اینکه هیچوقت نفهمیدم این همه
بدو بدو روزگار و اینکه خیلی اصرار داشت تا منم با همون سرعت حرکت کنم برای چی بوده …
اگه فک کنیم فقط چند دقیقه
اصلا چرا خدا بین این همه مخلوقی که تو سرتاسر جهان هستی هست
منو انتخاب کرده تا انسان باشم
فک کنم به فهم اون رسالتی که شما به قشنگی هرچه بیشتر توصیفش کردین برسیم …
دلم میخواد من هم مثل شما به این درک از زندگی برسم ،اینکه ؛
من قرار نیست مطابق میل زندگی، زندگی کنم
این زندگیه که قراره همیشه منتظر علایق متفاوت من باشه تا کمکم کنه به هدفم برسم …
موفق باشید توی تلاشی که برای تحقق هدفتون میکنید…
متن و موضوع مثل همیشه عالی … :)
تفأل هاتون به قرآن بسیار دلنشینه.
پست
سلام
ممنونم از لطفتون.
امیدوارم همهمون پیدا کنیم اون جایی رو که باید باشیم.
من هم بعد از سالها تازه یه چیزهایی فهمیدم. که ممکنه همینها هم غلط باشن.
ولی مهم اینه که در مسیر باشیم.
در حرکت باشیم و متوقف نشیم.
در زندگی جوری قدم بردار که…
خیلییی خوشحال شدم ک دارین تو مسیری ک قبلا شروع به گام برداشتن درش کرده بودید؛ کم کم راه میرین!
شرایط خیلی سخته ولی شما میتونید من میدونم ک میتونید !
از شما یاد گرفتم ک برم دنبال علاقه ی اصلیم وپیدا کردنش و
و میرم و تمام تلاشمو هم میکنم
همینجا هم قول میدم به خودم !
اقای دکتر؛ شما میتونید
ادامه بدید
حداقلش اینه ک شرمنده خودتون نمیشین :))
یا علی :)
پست
سلام خانم دکتر
ممنونم ازتون :)
توکل به خدا.
ایشالا همه پیدا کنیم مسیرمون رو…
سلام
متنتون خیلی خوب و تاثیر گذار بود…..
امیدوارم همیشه همین طور خوب بنویسید…
پست
سلام خانم سحر
ممنونم :)
سلامت باشید و شاد :)
سلام آقای دکتر ممنون از پاسخ کامل و پر انرژیتون.
با خوندن متنتون یاد یه خاطره ای با یکی از عزیزترین دوستام افتادم. وقتی ۱۷، ۱۸ ساله بودیم یه شب موقع خواب برا هم دعا کردیم در حالی بمیریم که به اون هدفی که خدا توی زندگی برامون تعیین کرده رسیده باشیم. ما شاید خودمون متوجه نباشیم اما گاهی یک حرف کوچیک مسیر زندگی آدما رو تغییر میده. مثل همین نوشته های شما یا کامنت من … امیدوارم یه روزی کتابی به دستم برسه در مورد عصیان مصطفی قائمی مقابل نوع جدید برده داری. منم همیشه گفتم و بازم اینجا میگم اجازه نمیدم هیچ چیز منو بکشه چه پول چه نظر اطرافیان چه…
نوشته هاتون حال و هوای سرکشی داشت و باعث شد دختر سرکش درون من دوباره زنده بشه.( موقع خوندن متن مدام بیت ” فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو درانداریم ” تو ذهنم تکرار میشد.😂)امیدوارم اینا فقط در حد حرفای قشنگ باقی نمونه. براتون آرزوی موفقیت در مسیرتون رو دارم.
یا علی
پست
سلام
و وقت بخیر.
و ممنون بابت لطفتون.
البته من از واژۀ عصیان یا سرکشی دوست ندارم برای این کارهایی که میکنم استفاده کنم؛ چه اینکه اینمقدار بارِ منفیِ این کلمات برای راهی درست مناسب نیست به نظرم.
و برای خودم جنگیدن و جنگجو بودن رو ترجیح میدم :)
من هم امیدوارم…
موفق باشید :)
سلام آقای دکتر،
یه سر به این وبسایت بزنین ponisha.ir
اینجا میتونین به صورت آزاد پروژه بگیرین،کسب درامد کنین و رزومتون رو تقویت کنین
اگر هم میخواین تو شرکت های بزرگ آی تی مثل دیجیکالا و … استخدام بشید بهترین کار اینه که یه bootcamp ثبت نام کنید! توی بوت کمپ ها طی چند ماه یکسری آموزش ها داده میشه و در پایان افراد بر اساس مهارت هاشون به شرکت های بزرگ معرفی میشن.
پست
سلام و ممنون بابت معرفیت.
ولی منظورم از رؤیا، برای خودم، کارمندشدن نیست.
سلام خوبی من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم مرسی که جواب سوالات همه رو میدید
یه سوال داشتم اینکه دوران دانشجویی دندانپزشکی همیشه توی دانشکده هست یا بیرون دانشکده هم هست ؟
و اینکه آیا یک دانشجوی دندانپزشکی تزریقات خارج از دهان و دندان و این جور مسائل رو یاد میگیره یا فقط تزریق تخصصی مربوط به دهان رو یاد میگیره؟
و اینکه آیا میشه ۵ سال دوره عمومی دندانپزشکی رو تموم کرد؟
پست
سلام
ممنون و خوش اومدید.
نه، همهش تو دانشکدهاس، جز بعضی درسها در بعضی دانشگاهها، مثل رایانه! یا اورژانس.
فقط دهان.
اگر واحدها رو بتونید تموم کنید با زحمت زیاد، بله.
سلام
ممنون از سایت خوبت
دو تا سوال داشتم
یک اینکه امکان معافیت از طرح به هیچ طریق نیست؟
دوم اینکه دوره های فلوشیپ مثل ایمپلنت و غیره برای دندانپزشکان عمومیه یا برای متخصصین؟
اگر ممکنه براشون، اونوقت به همون خوبی متخصصین مربوطه از پس کارا بر میان؟
و بعد ورود به این دوره ها چطوره؟ ازمون داره یا پولیه؟ در خود دانشگاه ها اموزش داده میشن؟
ممنون
پست
سلام
ممنون از لطفت :)
اینکه دانشگاه آزاد بخونید. طرح نداره.
دورههایی داریم برای عمومیها. مثل ایمپلنت.
اگه خوب یاد بگیرن میتونن بهتر هم باشن!
بیشتر پولیان و خصوصی.
سلام فکر کنم خالی از لطف نباشه من هم یه خاطره از هم دوره ای هام تعریف کنم.
یکی از بچه های ما تو دوره فیزیوپات یه ترم مرخصی گرفت و کنکور دانشگاه ازاد برای داروسازی داد. این دوست ما فکر می کرد پزشکی اون چیزی نیست که همیشه ارزوشو داشته.
خلاصه داروسازی قبول شد و از پزشکی انصراف داد. فکر می کنم به به یک ماهم نکشید که از داروسازی هم انصراف داد. بعد با هزار سختی تونست از وزارتخونه اجازه بگیره که به پزشکی برگرده، بماند که حدودا یک سال و نیم عقب افتاد ولی باورتون نمیشه چققققدر بعدش با انگیزه بود و میگفت تا قبل از اون نمی دونسته که عاشق پزشکی هست و …. فکر می کنم جز شاگردهای واقعا خوب شده بود
به نظر من ب شخصه درسته ک این دوستمون یک و سال نیم عقب افتاد و کلی زحمت کشید تا این تجربه رو کسب کنه ولی ارزششو داشت و راهش براش مشخص شد.
البته همیشه انقدر فرمول ها ساده نیست
من خودم همیشه می خواستم بنویسم تا الان هیچوقت زحمت نوشتن رو به خودم ندادم از طرفی پزشکی هم علاقه اصلیم نبوده حداقل در زمان دانشجوییم
ولی الان تو دوره تخصص متوجه شدم کجای پزشکی منو به ذوق میاره و میخواهم تو فوق تخصصم حتما اونو ادامه بدم
بدی ماجرا اینجاست که شایدم فقط چالش این بخش از پزشکی منو جذب کرده و بعد از مدتی برام تکراری بشه مثل تجربه شما
امیدوارم که نشانه های راهتونو به خوبی ببینید
پست
سلام آقا یا خانم دکتر :)
خوشحالم سر زدید به اینجا.
امیدوارم شما هم بنویسید و نوشتن رو فراموش نکنید. حسرتش بمونه درد داره.
نوشتن رو که خوب میتونید توی کشیکها همراهتون داشته باشید، توی تنهاییها و هر جایی که دلتون بخواد. با یک موزیک قشنگ و آروم…
حتی وبلاگ هم میتونید بنویسید. مثلاً از بلاگ.آیآر شروع کنید.
بنویسید… حیفه…
و واقعاً ممنون بابت خاطرهتون. به نظرم به درد من و خیلیهای دیگه میخوره.
آدم نباید بترسه و بره دنبالِ آرزوهاش. شاید روزی برسه که بفهمه غلط رفته، ولی اونجا میتونه با کولهباری از تجربه و انگیزه برگرده.
گود لاک :)
سلام آقای دکتر…من دندانپزشکی قم قبول شدم🙃
اگر توصیه ای به من دارید خوشحال میشم بفرمایید.
پست
سلام و عرض تبریک :)
دوشنبه میبینیمتون و توصیههامون رو از اونجا شروع میکنیم ایشالا…
خوش اومدید :)
اینستاگرامِ بنده رو هم فالو کنید :) (Instagr.am/Mstfgh)
سلام . خیلی مطالب خوبی دارید .
منم میخوام به کمک خدا یه سال دیگه تو کنکور (۹۹) شرکت کنم و دندانپزشکی تهران قبول شم !
امسال ( ۹۸ ) به دلیل نخوندن ونجنگیدن قبول نشدم .
یه تجربه شخصی هم من دارم میخوام بگم : محاله که انسان تلاش بکنه و به خدا هم توکل بکنه و تو مسیرش موفق نشه ! این موضوع برای خودم خیلی پیش اومده . مثلن هر امتحانی رو که درست حسابی میخوندم نتیجه خوبی میوردم . یا مثلا همین تابستون که برای شرکت تو امتحان شهری رانندگی رفتم ، از روز قبلش رفتم تو اینترنت دلایل رد شدن بقیه رو خوندم ، بعد از ظهرش رفتم محل آزمون شهری رو خوب بررسی کردم . کجا ها پل داره ، کجا ها تقاطعه و …. روز امتحان ۲۰ نفر بودیم ، فقط ۳ چهار نفر قبول شدیم ! و من یکیش بودم. ولی واسه کنکور نخوندم . تلاش نکردم و نشد !
بنظرم خدا کمک میکنه در صورتی که ما تلاش کنیم . به قول یکی از دوستان : ما مامور به وظیفه هستیم ، نه نتیجه. . نتیجه هرچی شد مهم نی . مهم تلاش و توکله . منم امسال پشت کنکورم و تلاش میکنم ان شا الله سال دیگه بعد از اعلام نتایج اولیه کنکور ، میام تو همین سایت و اعلام میکنم !! خیلی هم به دندانپزشکی علاقه دارم . عاشقشم . عاشق لمینت ، کامپوزیت .آمالگام و …. ::))
یا علی
پست
سلام حسینجان
ممنون از لطفت. خوش اومدی به بلاگم :)
خوبه که تلاش و توکل اولویتت باشه. و نتیجه هم با خودش.
گاهی اون چیزی که میخوایم به صلاحمون نیست. ولی این دلیل نمیشه تمامِ تلاشمون رو نکنیم.
تمامِ تلاشت رو بکن، اگر قبول شدی که عالی :)
اگر هم نه، حسرت نمیخوری که تلاش نکردی.
موفق باشی دوستِ من.
این آقای دکتر جراح لثه کی هستن که زمانی عاشق کامپیوتر بودن ؟
پست
هویتشون محفوظه :)
سلا آقای قائمی من به تازگی با بلاگ شما آشنا شدم تواوج تصمیم گیری ها و سختی های انتخاب رشته . الانن هم ترم اول رشته ی دندان پزشکیم😊
خیلی خیلی به آدم انرژی میدین نوشته هاتونو دوست دارم یه جورایی با افکار و عقایدی که دارم هماهنگه عقایدی که توی وجودم سرکوب که نه ولی خب نادیده گرفته شدن همیشه به خاطر جلب رضایت دیگرانی که سودی نداره مرسی که به یادم انداختین تو وجود هر آدمی رویاهایی وجود داره که تا به اونا نرسه آروم و قرار نداره و مثل یه چیز گمشده تو وجودشه یه سوراخ بزرگ که باید پرشه وگرنه یه عالمه حسرت تو وجود آدم رخنه میکنه وبعد…
پست
سلام خانم مینا.
خوش اومدید.
ممنونم از لطفتون.
موفق باشید :)
سلام
یکی دوتا سوال داشتم ممنون میشم جواب بدید
اول ک درامد دندانپزشکی الان مطب نداشته باشی همینطور وارد بازار شید حدودن چقده و بنظرتون ارزش این همه سالو داره
دوم اینکه نظرتون راجع ب رشته پرستاری چیه چون شنیدم سختیش کمتره و درامد حدودی هفت هشت تومنم داره ماهانه واس کنکورم ک قبولیش راحت تره
ممنون میشم جواب بدید.
پست
سلام
توی کامنتِ قبلیت جواب دادم :)
سلام اقای قائمی من پایه یازدهمم
الان به قدری در مورد همه چی گیجم و دو دل که واقعا گاهی اوقات اشکم در میاد…
میخواستم ببینم میشه حضوری یا تلفنی باهاتون مشورت کنم؟؟
چون من علاقه شدید به دندون پزشکی دارم اما نمیدونم چجوری باید شرایطشو فراهم کنم برا خودم…
یه سری مشکلات دیگم هست که اگه بخوام بنویسم خیلی زیاد میشه…
ممنون میشم کمکم کنین
خیییلی نیاز به مشورت با فرد موفقی مث شما دارم
پست
سلام رفیق
ممنون از لطفت.
سایتتو دیدم :) قشنگه چقد. ایول.
من یه آیدیِ تلگرام برات ایمیل میکنم، پیام بده بهم اونجا، سعیمو میکنم به زودی جواب بدم.
خوبه ادم بدونه به چی علاقه داره،اگه ندونه مثل یه آدم معلقه ،با یه تقه کوچیک به هر طرفی کشیده میشه
خیلی خوبه بیخیالش نشدین
پست
ممنونم از لطفت.
تو هم بیخیالِ رؤیاهات نشو…
من اول مسیرم:)کنکور دارم!
میتونم همین الان برم بگم منصرف شدم از دندونپزشک شدن!!!! همه *تنها شدن* بعدش رو به جون بخرم! حرفای خانواده و فامیل و به جون بخرم!
تمسخر و نگاه مسخره امیز و *من که گفتم* های اطرافیون رو به جون بخرم!
ولی شغل مورد علاقمم نمیدونم اخه!
نمیتونم در چی عشق میورزم؟
توانایی هام،استعداد هام….
حتی اگ پیداش کنم شاید اینقدر به خودم برچسب اشتباه میکنی و نمیتونی و ..بزنم ک بیخیالش بشم
وقتی دندانپزشکی و مسیز ان ۲و۳ رو دیدم ،، دوووستش داشتم !!فکر کردم میتونم عاشق این کار باشم!!
اما از اونجایی ک من ادم کنجکاویم و یاد گرفتن یا فهمیدن چیزای جدید خوشحالم میکنه…..شاید از این رو حس خوبی داشتم…..!!!!
میگن اگ تو مسیر زسالتت باشی تلاش میکنی انگیزه داری خوشحالی و ….
پس من چرا درست درس نمیخونم؟
چرا انگیزه ندارم؟
چرا حس میکنم افسردم! هیچ امیدی ندارم؟
دوست دارم رسالتم رو پیدا کنم:)
تو راه درستی پیش برم:)
کارای بزرگی کنم:)
کاش ادم رسالتش رو سریع میفهمید:)
)پیشنهاد دادید کتاب شعل مورد علاقه……بخونید )دارم میخونم درضمن
خیلللللی جالبه:) هنوز فصلای اولشم البته
یه صدای ذهنم میگه بروو ادامش بده دندانپزشک شو علاقه مند میشی بابا هیچی نمیشه نترس برو،همه راضین،پولشو بیین؟وصعیت جامعرو ببین؟ول کن این کشکارو! رسالت چیه! چه فرقی میکنه! اونطوری هم خوشحالی!تو برو میبینی خوشحالی!
یه صدای دیگ میگه! این همه دندونپزشک و پزشک ناکارمد برا چیه؟چرا خیلی از مردم از دکترا مینالن!میگن هیچی بلد نیستن این دکترا…این همه خطا و …از کجاست!؟میخوای خودت رو گول بزنی؟میخوای بزی وارد چیزی بشی که توانایی و علاقت مشخص نیست؟اگ توش خوب نباشی و شاعل بشی به مردم اسیب زدی و اون دنیا چی میخوای جواب پس بدی؟ااگ همش بگی بعدا میرم ازش بیرون….عمر رفتت رو چطوری میخوای برگردونی؟
جواب عطش درونیت رو چی میخوای بدی؟جواب حسرت هاتو؟صدایی ک از درون فریاد میزنه رویاهاتو دنبال کن!
خدایا کمکم کن انتخاب درستی کنم تو مسیر رسالتم باشم شعل مورد علاقم که عاشقشم و درامد خوبی هم داره پیدا کنم🙏
همه پیدا کنن😊
پست
سلام
باید با خودتون حلش کنید پس.
بشینید و بنویسید و فکر کنید.
تصمیم بگیرید و با توکل به خدا اقدام کنید.
فکر میکنم که اگر با تجربهی حال، به لحظهی نوشتن این مطلب برگردم،
چیکار میکنم؟
همین راهو میرم که اومدم؟
احتمالا خودم رو میکشتم در اون شرایط. پس خوبه که آدم از آیندش خبر نداره.
حیف بود این سه سالو نبینم و برم. بخاطر همه لحظاتی که خنده و گریم قاطی میشد از ذوق و هیجان؛ حیف بود…
حالا هرچقدرم اخرش بیخود بشه همهچی.
فقط آرزو میکنم خانوم دکتری که اون کامنتو گذاشته بود و احتمالا الان دیگه فارغالتحصیل شده، یه “دندونپزشکِ راضی از مسیرش” شده باشه.
ممنون که نوشتید و هنوز مینویسید
اصن میدونی دکتر
ساده و صریح بخوام حسمو به دندونپزشکی و دانشکدمون توصیف کنم.
میشه شعر روزبه:
بهشتم اونورش باشه ، به این برزخ نمیارزه
(که احتمالا بهشتی هم اونورش نیست!)