این است زندگی

کتاب Pillow Thoughts II: Healing the Heart

روی تخت به صورتِ نیمه‌نشسته-نیمه درازکشیده، لمیده‌ام و آهنگی نامناسب برای نوشتن در گوش و در شرایطی سخت که از قرار زیر است، در حال نوشتنم:
– خوش‌حال از این‌که چیزی نمانده تا از شرایطِ مرگ‌بارِ این خوابگاه رها شوم.
– ناراحت از بودن با دوستانی که اتلافِ وقت، در اکثرشان، جزئی از افتخاراتشان است؛ قبلاً هم گفته بودم البته.
– ناراحت از این‌که این دوستان، قرار است پزشکان و دندان‌پزشکان این جامعه شوند. (باز هم خودم را مبرّا نمی‌کنم. من هم مشکل کم ندارم.)
– و ناراحت از این میزان از گرما! که این مورد قابل تغییر نیست!

و دوست دارم بنویسم از وضعیتی که گه‌گذاری می‌آید سراغم. و سراغِ همه. کسی مستثنی نیست.
در ابتدای نوشتن از هر موضوعی، ذهنم به نزدیک‌ترین خاطره‌اش که مرتبط با موضوع است، مراجعه می‌کند؛
نزدیک‌ترین چیزی که مرتبط است، بعد از حالِ اکنونم، استوریِ خانم سین هست؛ همان عکسِ بالای متنم.

متنی از یک کتاب است به نام Pillow Thoughts II: Healing the Heart که Courtney Peppernell نویسندۀ آن است.
الان کمی در موردش سرچ کردم. به نظر خیلی قشنگ است :) شاید روزی نسخۀ انگلیسی‌اش را پیدا کردم و خواندم.

خب. اصل مطلب چیزی شبیه همان متنِ عکسِ بالایی‌ست.
این‌که زندگی همین است دیگر. نمی‌توانی قسمتی‌اش را skip بزنی. باید همه‌اش را جرعه‌جرعه بنوشی؛ چه شیرین باشد، چه تلخ.
راهی نداری جز قبولِ این حقیقت.

زندگی مثل کتابی‌ست که خط‌به‌خط آن را باید بخوانی، کلمه‌به‌کلمه‌اش را درک کنی و حرف‌به‌حرفِ آن را با جانت عجین کنی.
می‌دانم که از همۀ آن لذت نخواهی برد.
بعضی صفحاتش با تو کاری خواهند کرد که هفته‌ها غمگین باشی و گریه، تنها همراهت.
چیزهایی را خواهی خواند که دوست نداری بخوانی؛ انگار که کسی هفت‌تیرش را روی شقیقه‌ات گذاشته باشد و با کم‌ترین مکث‌ات صرفاً داد بزند: بخوان.

به صفحاتی خواهی رسید که هیچ‌جوره دوست نداری تمام شوند، تمام تلاشت را می‌کنی، حرف‌هایش به خوردَت بروند و در سلول‌های بدنت جذب شوند و برای همیشه همان‌جا بمانند.

ولی تو باید ادامه دهی. راهی نداری عزیزَکَم.
باید.

It is a MUST.

“داستان‌ها هستند که زمین را می‌چرخانند.”
داستانِ خودت را داشته باش،
پا پَس نکش.

حالا من از تو می‌پرسم:
دوست داری زندگی‌ات یک text book ساده باشد با فونتِ ریز و حوصله‌سربَر،
یا نه،
یک کتابِ داستان را بیشتر می‌پسندی، آن هم با کلّی عکس و فصل‌های متفاوت از هم و پاراگراف‌های رنگی‌رنگی و فونت‌های قشنگ، از فانتزی‌شان گرفته تا رسمی، که رنگ‌ها گاهی در بینِ حروف کلمات هم تغییر می‌کنند؟!؟؟!؟!؟

کدام؟
هان؟

کیپ گوئینگ :)

دیدگاه ها

  1. شقایق

    سلام آقای دکتر
    خیلی وقت بود به اینجا سر نزده بودم نزدیک به چندین ماه
    روزهای آخره
    جمعه میرسه اون روزی که چند ساله منتظرشم
    کنکور
    توی این چند ماه اونقدر اتفاق توی زندگیم افتاد که بعضی وقتا تعجب میکنم همشو پشت سر گذاشتم
    قطعا خیلی قوی تر شدم
    دیگه اون شقایق قبلی نیستم که میومدم اینجا غر میزدم برای سختی روزهای کنکوری
    فقط میتونم بگم من لا به لای این سختی های روزهای کنکور به معنای واقعی زندگی کردم
    تازه فهمیدم زندگی یعنی چی
    میخوام بهتون بگم شاید یه سری اتفاقات قیافه خوبی نداشته باشن و سخت به نظر برسن
    ولی همین اتفاقات هستن که ما رو میسازن
    به شخصیتمون شکل میدن
    قطعا شما هم همون مصطفی قائمی شش سال پیش نیستین و رشد کردین
    به قول خودتون ” رشد درد داره”

    1. نویسنده
      پست
  2. شقایق

    آقای دکتر کنکور خیلی عالی بود و برای کسی که خوب کتابو خونده بود راحت بود
    از عمومیا ادبیاتش وقت گیر بود
    از تخصصی ها فیزیک و ریاضیش
    ولی در کل خیلی خوب بود
    و من به طرز عجیبی اصلا استرس نداشتم
    خدا خیلی کمکم کرد همه چیز عالی بود
    انشاالله نتیجش هم عالی باشه

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام خانوم شقایق.
      خوشحالم خوب بوده :)

      خداروشکر پس :)

      ایشالا…
      منتظر خبرهای خوبتون هستیم :)

  3. برای فردا

    سلام. مطلب جالبی بود. به خصوص این جمله اش :” نمی‌توانی قسمتی‌اش را skip بزنی. باید همه‌اش را جرعه‌جرعه بنوشی؛ چه شیرین باشد، چه تلخ.:

    1. نویسنده
      پست
  4. Amin b

    سلام خسته نباشید
    من کنکوری سال دومم رتبه سال اوللم اونقد خوب نشد.
    خواستم بپرسم شما ک الان دستون تو کاره درامد دندان پزشکی چطوره الان؟ ارزش سختیشو داره آیا؟؟
    مثلن گزینه بعدی پرستاریه ک الان طبق شنیده هام حقوقشون تا هفت هشت تومنم میرسه و از ترم دومم عملی دارن و کار میکنن و ی حقوقی بشون میدن و ظاهرن سختیشم خیلی زیاد نی
    نظرتون چیه شما؟؟

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام امین جان
      سلامت باشی.

      توی متن‌هام خوندی حتماً که نوشتم برید دنبالِ علاقه‌تون.
      اگر علاقه داری، بیا. اگر نه که هیچ.

      ولی اگر علاقه داشته باشی، درآمدِ خوبی هم خواهی داشت.

      در مورد پرستاری بهتره از پرستارها پبرسی. من مطلع نیستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *