برای من اینستاگرام و شبکههای اجتماعی و به طور کلی اینترنت، خیرهایش بیشتر و بسیار بیشتر از مضراتش بوده. اگر زندگیام همان پازلی باشد که گفتم، بخشِ بزرگی از این پازل، به کمک فضای مجازی، دارد واقعاً تکمیل میشود.
۳۱ خرداد رو به پایان است؛ ۳۱ خردادی که سالروزِ شهادتِ شهید مصطفی چمران است. در اینستاگرام، پستِ دوستم سبحان را دیدم که قسمتی از وصیتنامۀ چمران خطاب به امام موسی صدر را در کپشن نوشته بود.
و من مثل همۀ متنهایی که از چمران خوانده بودم محوش شدم. و بیشتر عاشقِ آن مردِ بزرگ.
در همان ساعات بود که پیامی از دوستی به من رسید، با متنِ زیر:
میخواستم اگه هنوز موضوع پست امشب رو پیدا نکردین، درمورد این بنویسید که چجوری آدم بتونه از پس سختیاش بر بیاد و چی میگن زانو خم نکنه. ینی که حال درونش خوب بمونه و با ثبات، هرچقدر که عوامل زیادی بخوان اون رو نا امید بکنن یا در مواجهه با مشکلات چجوری ته دلش خالی نشه.
میدونم همه ی اینا برمیگرده به ایمان قوی و توکل به خدا اما خب دیگه چجور بگم ظرفیت ذهن برای مسائل متعدد تا حدیه و این لا به لا ممکنه خودش رو فراموش کنه مشغول اونا شه حتی اگه نخواد و هی از هدفش دورتر شه خودش رو گم کنه.دیدین در جواب هر فکر نا امید کننده آدم جوابی داره و افکارش مرتبن و خب بهتر میتونه رو اون چیزی که میخواد تمرکز کنه ولی یه زمانی هم هست که یهو یه سیل از فکر میان سراغ آدم که دیگه از هیجی سر در نمیاره
قسمت اذیت کنندش اینه آدم مواجه میشه با حالت روحی و عملکردی از خودش که اصلا دوست نداره اون شکلی باشه
دست و بالش بسته میشن و هی از خودش دور تر میشه حتی پیش خودشم نمیتونه از خودش دفاع کنه دیگه و یه حسی شبیه پوچی پیدا میکنه
امشب، بعد از شلوغیهای روز، آمدم و چندینبار متنش را خواندم تا بتوانم چیز بهدردبخوری برایش بنویسم. البته همان موقعی که پیامش را خواندم به او گفتم که در حدی نیستم که بخواهم راهنماییِ خوبی بکنم، ولی سعیم را خواهم کرد.
حقیقتش این است که سؤالش یا بهتر بگویم، سؤالاتش سختاند. و قبل از نوشتنِ ادامه، از خوانندۀ این خطوط هم خواهش دارم، اشتباههای متنم را به من گوشزد کنند و جهت تکمیل یا اصلاحش در زیرِ همین پست برایمان بنویسد.
برای بهتر نوشتن، موضوعاتی که در متن هست را جداجدا بررسی میکنم:
– استقامت در برابر مشکلات
– برخورد با تعداد زیادی مشکل
– احساسِ ناخوشایند نسبت به خود
اینها موضوعهایی بود که از متن بیرون کشیدم؛ که امیدوارم درست برداشت کرده باشم.
به تفکیک دوست دارم در موردشان بنویسم؛ البته باز هم میگویم: در حد و اندازۀ خودم و فکرم.
قبل از شروع، میخواهم همان قسمتی را که سبحان از وصیتنامۀ شهید چمران برگزیده بود، بیاورم که قطعاً بیربط به سؤالِ مطرحشده نیست:
[…]
اما من، منی که وصیت میکنم، منی که تو را دوست میدارم… آدم سادهای نیستم. من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق، مظهر فداکاری و گذشت، تواضع، فعالیت و مبارزهام. آتشفشان درون من کافی است که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازهای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است. به سه خصلت ممتازم:
۱) عشق که از سخنم و نگاهم، دستم و حرکاتم، حیات و مماتم عشق میبارد. در آتش عشق میسوزم و هدف حیات را جز عشق نمیشناسم. در زندگی جز عشق نمیخواهم و به جز عشق زنده نیستم.
۲) فقر که از قید همه چیز آزادم و بینیازم و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند تأثیری نمیکند.
۳) تنهایی که مرا به عرفان اتصال میدهد و مرا با محرومیت آشنا میکند. کسی که محتاج عشق است در دنیای تنهایی با محرومیت میسوزد و جز خدا کسی نمیتواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهد کرد و جز کوههای بلند راز و نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحری ناله صبحگاه او را حس نخواهد کرد. به دنبال انسانی میگردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد ولی هرچه بیشتر میگردد کمتر مییابد…
برای خواندن متن کاملش به اینجا مراجعه کنید.
– استقامت در برابر مشکلات
کمنیاوردن در برابر مشکلات، آن مواردی که واقعاً سخت به نظر میرسند، تمرین میخواهد. اینطور نیست که شب بخوابی و صبح با بدنی ورزیده بروی و بایستی روبهروی مشکلاتت و یکبهیکشان را نیست و نابود کنی!
صبر لازم است و واجب.
خودت خوب گفتی که باید توکل کرد و به خدا ایمان داشت.
قضیۀ همان یُسرِ بعد از عُسر است که بدون شک خواهد آمد و لبخند بر لبانمان خواهد نشاند.
همچنین حواست باید به این آموزهها هم حواسمان باشد که:
اولاً از کسی بیشتر از ظرفیتش چیزی نخواستهاند؛ و اگر برای خودت و یا هر کسِ دیگر، مشکلی پیش میآید، امکان ندارد که فراتر از حدّ تحملمان باشد.
و ثانیاً اینکه کمک الهی به اندازۀ نیاز فرود میآید.
من حدس میزنم که تو تواناییِ برخورد با مشکلاتت را داری و از پسشان برمیآیی، ولی خودت را دستِ کم گرفتهای یا اینکه کمی سختت است با چند مشکل به صورت همزمان برخورد کنی که در ادامه در موردش میگویم.
– برخورد با تعداد زیادی مشکل
در مورد خودم این موضوع خیلی به دردم میخورد. گاهی کلافه میشوم از آنهمه مسئلهای که پیشِ رویم است. ولی جالب است که وقتی شدیداً درمانده میشوم، حواسم را که جمع میکنم، میبینم کوهِ مشکلاتی که روبهرویم است، کوه نیست! این نگاهِ من است که آنها را شبیه یک کوه مقابلم قرار داده. صرفاً چند مشکلِ کوچکند و چند تپه نهایتاً!
چه میتوانم بکنم؟! اینکه تفیکیکشان کنم و جداگانه با هرکدام برخورد کنم و برای هر کدام راه حل مناسبش را بیابم.
گاهی در اینگونه موارد، نوشتن کارساز است؛ لیست مشکلات را بنویسیم و راه حل هر کدام را جلویش. و بعد قدم برداریم در راستای حلشان بر اساس اولویتشان.
– احساسِ ناخوشایند نسبت به خود
این مورد را بیشتر کمالگرایان تجربه میکنند؛ آنهایی که دوست دارند همیشه بدون نقص عمل کنند. و کمالگرایی بیماریایست که باید درمان شود!
کداممان کامل هستیم!؟ یک کار را نام ببر که بتوانیم بدون نقص انجامش دهیم!
این کمالگرایی باید کنترل شود. اگر همیشه و همهجا بخواهد همراهمان باشد، ضرباتِ سنگینی به ما خواهد زد.
باید کنارش بگذاریم به مرور. البته داشتنش به میزانی، آن هم در بعضی امور، مفید و حتی لازم است. ولی نه به صورتی که باعثِ اذیتمان شود.
باید با خودمان کنار بیایم و به صلح برسیم.
اینکه مشکلات زیادند، درست. اینکه مشکلات دارند از پا درمیآورندمان هم درست. ولی ما هم تواناییهای نامحدودی نداریم؛ نمیشود انتظار داشته باشیم از پسِ همهچیز بربیاییم.
گاهی باید خودمان را ببخشیم. ببخشیم که نقص داریم و نمیتوانیم مشکلات را به بهترین نحو حل کنیم و زندگیِ عالیای بسازیم برای خودمان.
ببخشیم خودمان را.
کسی نیست که مشکل در زندگیاش نداشته باشد.
کسی زندگیِ بدون مشکلی دارد که مرده است!
پس خودت را بابت نتوانستنهایت آنقدر سرزنش نکن که با خودت دعوایت شود و دیگر نتوانی خلوت کنی. تنبیهات کن؛ اما به حدِ کافی. آن هم مانندِ یک پدر یا مادر مهربان.
حس میکنم کلماتِ متن بالا، نمیتوانند آنچیزی را که تو نیازش داشتی به تو بدهند، پس خیلی خودمانی در ادامه مینویسم…
ایمان داشته باش و کم نیاور.
این دنیا، بازیچهایست زودگذر که کاری جز اذیتِ ما ندارد.
زندانیست که باید از بندش رها شد. هر چه زودتر.
چمران را ببین.
آن وصیتنامهاش را کامل بخوان.
رسیدن به آن حد از معرفت سخت است، میدانم. حداقل قدمی برداریم برای رهایی از این دنیا. که اگر در این مسیر قدم بگذاریم، قطعاً دردهایمان کمتر خواهد شد و زخمهایمان زودتر بهبود خواهند یافت.
نمیگویم دلیلِ دردهایمان برطرف میشود. نه. که آن دردها و منشئشان هستند؛ ولی ما بزرگ میشویم و دیگر اثری بر ما نخواهند داشت.
این روزها خواهند گذشت و روزهای ابری جایشان را به روزهای آفتابی خواهند داد.
ایمان داشته باش.
وقتی سیلِ دردها سراغم میآیند، یادِ آن بیت از مولانا میافتم که میگفت: هر که او بیدارتر پر دردتر / هر که او آگاه تر رخ زردتر.
و همچنین این بیت: هر که در این بزم مقربتر است / جام بلا بیشترش میدهند.
و دلم خوش میشود که حتماً خدا دوستم دارد که بلا میچشاندم.
و حالا هم یاد این حدیث افتادم:
تا بلا را نعمت و آسایش را مصیبت ندانید، مؤمن نیستید.
بدان که این روزهای سختی که در حال گذر از آنها هستی، نعمتی هستند که از تو آدم قویتری بسازند برای روزهای بزرگی که در انتظار تو هستند.
صیقل خواهی خورد برای نعمات بزرگتر.
البته حواست باشد که اگر موفق نشوی، باختهای.
بد نیست در این روزها، برای خودت حالِ خوب درست کنی. در طول روز سراغِ کاری که دوست داری برو و انجامش بده تا کمی فاصله بگیری با بطنِ ماجرا.
حتی میتوانی دفترچهای برداری و اتفاقهای خوب و کوچکِ هر روزت را درونش بنویسی؛
گاهی در روزهای سخت هم اتفاقهای خوبی در کنارمان در جریانند و ما نمیبینیمشان. و اگر بنویسم آنها را و دقت بکنیم به وجودشان، حسّ خوبِ درونِ آنها را بیشتر دریافت میکنیم.
و به این هم نگاه کن که تمام آنهایی که امروز آدمهای بزرگی شدهاند و من و تو غبطه میخوریم به حالشان، از دلِ تاریکیها بیرون آمدهاند و سختیهایی را تحمل کردهاند که ما احتمالاً حتی دوست نداریم به آنها فکر کنیم!
در این روزهای سخت، تا میتوانی بنویس. قرآن بخوان. از نماز کمک بگیر. و هر کجا به درِ بسته خوردی، مشورت بگیر.
البته من شنیدهام که توسل هم خیلی خوب جواب میدهد. توسل به آن معصومی که دوستش داری و با او راحتتر میتوانی ارتباط بگیری.
توسلی را آغاز کن و هر روز، مرتب، به سراغش برو.
و من میدانم که به زودی خبرهای خوشی به من خواهی داد…
ببخشید که شاید به دردت نخورد.
ولی طاقت بیاور…
دیدگاه ها
سلام آقای دکتر
چقدددر نوشته تون خوب بود ..واقعا اروم شدم…حتی چند بار خوندمش تا خوب درکش کنم
فکر میکنم شما رو خدا سرراهِ من قرار داد..
دقیقا در مناسبترین زمان ممکن:
“بدان که این روزهای سختی که در حال گذر از آنها هستی،
نعمتی هستند که از تو آدم قویتری بسازند برای روزهای بزرگی که در انتظار تو هستند.
صیقل خواهی خورد برای نعمات بزرگتر.
البته حواست باشد که اگر موفق نشوی، باختهای”
از اون دوست عزیزی هم که این سوال رو پرسیدن واقعا ممنونم ..
دقیقا همون سوالایی بود که مدام توی ذهن شلوغ و پلوغ این روزهام شکل گرفته بود
و برام جای سوال بود..وباز هم خیلی خیلی ممنون!
میدانم سخت است،
دردهایی را که هربار با سماجتِ بیشتری قلبِ آرامشت را نشانه می گیرند،
غصه هایی را که از درودیوار می بارند و مشکلاتی که دست از سرِ آسایشت برنمی دارند..
اما ای من! ..باور کن که اوضاع همیشه بریک منوال نمی ماند..
شاید امروز، همان روزی که میخواستی نبود ، و هیچ چیز به گونه ای که تو انتظار داشتی پیش
نرفت..ولی روزهای خوب درراهند ..قوی باش و مصمم تر از قبل، برایِ حالِ خوب و آرزوهایت تلاش کن و
فراموش نکن که خدا همیشه در اوج سختی و مشکلات، از راه میرسد و برایت معجزه میکند کمی تحمل
کن ، همه چیز درست خواهد شد….
باید قوی تر از همیشه باشم. .اوضاع بیرونی زیاد جالب نیست،همه نگران اند ، همه مضطربند ،
اما امید را کسی نمیتواند از ما بگیرد ..حتی …
س…ر…ط…ا…ن
پست
سلام
و ممنونم از لطفتون :)
و ممنونم از یادداشت قشنگتون :))
سلام اقای دکتر منم میتونم نظر خودمو بگم درباره با سوال اون دوست عزیز؟
البته ببخشید خیلی کوچیک تر ازین حرفام!….
پست
سلام خانم دکتر
ممنونم که وقت میذارید و میخونید.
خوشحالم میکنید :))
اینکه اگه بخوایم حال درونمون خوب باشه یا در برابر سختیا طاقت بیاریم و تو یه سری شرایط خودمونو گم نکنیم بنظرم اول باید ادم قوی ایی باشیم و دوم اینکه باید خودمونو دوست داشته باشیم و سوم اینکه باید خودمو بشناسیم و با خودمون دوست باشیم
اینکه قوی باشیم یعنی اعتماد به نفس داشته باشیم یعنی بتونیم خوب شرایطو ببینیم یعنی بتونیم خوب درک کنیم یعنی بتونیم شکستو و حس بدو بپذیریم ! همه ادما بنظرم در برابر حال بد شکست میخورن اما یه عده کمتر یه عده بیشتر ! و این کم و بیشتریش به دست خود ادمه ! به میزان اینکه چقد قوی ایم
اینکه خودمونو دوست داشته باشیم کمک میکنه بهتر بپذیریم ک اشتباه کردیم ؛ کمک میکنه کمتر خودمونو اذیت کنیم بخاطرشون ؛ کمک میکنه بپذیریم و درست کنیم
خودمونو وقتی بشناسیم میفهمیم کجا ها و چیا اذیتمون میکنه ؛ چه جنس ادما یا چه جنس هوایی ممکنه بهمون اسیب بزنه و میتونیم بهترین طبیب دردامون باشیمو اینکه با خودمون دوست باشیم ؛ کمک میکنه ک به خودمون؛ اشتباهاتمونو بگیم و با خودمون بهتر خلوت کنیم و بیایم دوباره به سمت اونی ک بودیم یا اونی ک بنظر درسته ک بشیم!
راستش برای منم خیلی سواله ک چجوری خودمونو دوست بداریم ؛ قوی باشیم ؛ بشناسیم و با خودمون دوست باشیم! منم خیلی دربارش فک میکنم ! و به یه چیزایی هم رسیدم هر چند کوچیک! ادما با مطالعه ی کتاب های درست میتونن خودشونو پیدا کنن! ادما با فکر کردن! میتونن خودشونو پیدا کنن و میتونن به درست برسن! ادما با تمرین شجاعت ؛ میتونن به نتایج باحالی برسن و اینکه بنظرم همه اینا تنها کافی نیست ! ادم باید یه تکیه گاه محکم داشته باشه ک بهش ارامش بده حتی وقتایی ک خودش هم نمیتونه خودشو اروم کنه! یا حتی وقتایی ک از خودش خجالت میکشه ! ادم به یه خدا و حرفای قشنگش نیاز داره که بهش تکیه کنه! متوسل شه و اروم شه ! و ادم نیاز داره تا با ادمای نزدیک به خدا هم دوست باشه و گوششون بده! بنظرم وقتی به خودشناسی برسیم خیلی چیزا حله! و خدایی ک در این نزدیکیست! …. ببخشید وقتتونو گرفتم با این نوشته ی بی ارزشم اقای دکتر و ممنون ازون رفیقی ک همچین سوالی و پرسید ک فک کنم دغدغه خیلیاست! و متنتون خیلییییی بهم کمک کرد!
پست
و از متن خوبتون هم ممنونم :)
لطف کردید.
چقدر عالی بود :)
پست
ممنون از لطفتون 🙏🏻
سلام ! آقای قائمی من مشهد هستم ، شما مشاوره خوبی رو برای کنکور میشناسید که معرفی بکنید ؟ خیلی ممنون:)
پیشنهاد میکنم کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها رو بخونید. به من خیلی کمک کرده:)