عاشق خودت باش | کتاب خودشناسی آلن دو باتن

آسمان تهران

دیروز عصر پیامی رسید دستم که نوشته بود: “فلان استاد یه حرفی زد خیلی اعصابم خُرد شد.” یکی از دوستانم بود که چند وقتی‌ست به خاطر شناختِ بیشتری که از او پیدا کرده‌ام، روابطِ نزدیک‌تری ساخته‌ایم.

پرسیدم چرا؟
گفت که “روی موتورم بودم، در حال خارج‌شدن از دانشگاه، که فلان استاد منو دید و گفت تو با موتورت فرهنگ دانشگاه رو آوردی پایین.”
و باز هم از ناراحتی‌اش گفت.

گفتم که تو نباید به خاطر حرفِ یک نفر دیگر انقدر خودت را ناراحت کنی. مگر چقدر حرف او باید برایت مهم باشد؟
ضمناً وقتی تو مطمئنی که کاری را که انجام می‌دهی، غلط نیست، چرا باید نظر یک نفر دیگر در مورد غلط‌بودن کارت، برایت مهم باشد!؟

گذشت تا این‌که امروز هم دوباره به نوعی دیگر نوشت برایم که از آن استاد ناراحت است.

من که در حال خواندن کتابِ خودشناسیِ آلن دو باتن بودم، به صفحه‌ای از آن رسیدم که حس کردم جوابِ خوبی برای رفیقم است.

آن صفحه در مورد عشق به خود بود.

«تا حد زیادی همین ویژگی [عشق به خویشتن] است که تعیین می‌کند یک شخص تا چه حدی نسبت به خود گرم و گشاده‌رو است، چقدر خودش را می‌بخشد و پذیرای خودِ واقعی خویش است، و در برابر مخالفت‌ها و اوج و فرودها چقدر می‌تواند ثابت‌قدم باشد.
میزان عشق ما به خودمان به طور مشخصی هنگامی معلوم می‌شود که با تهدیدهایی از سوی دیگران روبه‌رو شویم. وقتی با غریبه‌ای دیدار می‌کنیم که دارای چیزهایی است که ما فاقدشان هستیم (شغل بهتر، همسر دلپذیرتر و از این دست)، در صورتی که عشق ما به خودمان کم باشد، احتمالاً بی‌درنگ احساس بی‌ارزشی و رقت‌انگیزی می‌کنیم.»

و «باید بدانیم که عشق شرافتمندانه به خویشتن با خودخواهی فرق دارد: عشق به خویشتن یعنی احساس صحیحِ احترام به خودمان.»

فکر می‌کنم که همه با همچون مواردی آشناییم. که فلان دوست حرفی می‌زند که روزها فکرمان را مشغول می‌کند، در مسئولیتی که قبول کرده‌ایم خوب نمی‌درخشیم و یا بد انجامش می‌دهیم، در محیطی قرار می‌گیریم که بین اطرافیانمان حس می‌کنیم کَمیم. در این موارد است که دغدغه‌ای ذهنمان را مشغول می‌کند، عصبی می‌شویم یا مضطرب.

حتی گاهی جوری می‌شویم که نمی‌دانیم چه شده ما را. که البته این نوع احساس کم هم اتفاق نمی‌افتد. خیلی از روزها هست که نمی‌دانیم چرا حال‌وروز خوبی نداریم. جهت توضیح دلیلش برای خودمان یا بقیه‌ای که می‌پرسند “چِت شده؟؟؟” می‌گوییم از دندۀ چپ پاشده‌ایم!

خودشناسی احتمالاً راهی‌ست که با این احساس‌ها دوست شویم و واکاوی کنیم خودمان را تا بیابیم دلیل این بی‌قراری‌ها را. و بتوانیم کم‌کم حل‌وفصل کنیم وضعیتی را که گرفتارش شده‌ایم.

البته گاهی نیز شرایط که سخت می‌شود و در خودمان تشویش احساس می‌کنیم، دوست داریم به گونه‌ای از این وضعیت فرار کنیم و حواسمان پرت شود. بخوابیم، فیلم ببینیم، آهنگ گوش کنیم، برویم در جمع و یا حتی کارهایِ بدتری که صرفاً از خودمان و خلوت‌مان دور شویم.


این پست احتمالاً فایدۀ دیگری ندارد جز این‌که معرفی‌ای باشد بر سریِ کتاب‌های “مدرسۀ زندگی” از “آلن دو باتن” که انتشارات کتاب‌سرای نیک منتشرشان می‌کند.

کتاب‌هایی نظیر خودشناسی، مصیبت‌های شاغل بودن، شغل مورد علاقه، آرامش، دربارۀ خوب بودن و…

پیشنهاد می‌کنم بخوانیدشان :)

و همچنین این‌که به خودمان عشق بورزیم. و خودخواه نباشیم البته :)

دیدگاه ها

  1. زهرا

    ممنون بابت معرفی کتاب ، حالا که تعطیلات داره شروع میشه خیلی خوبه کتابایی که به نظرتون خوب بودن بهمون معرفی کنید🙏🌹

    1. نویسنده
      پست
  2. مریم مهدی زاده

    این کتابی که معرفی کردید رو حتما جزو لیستای خوندن میذارم! از این نویسنده، هنر خوب بودنشو خوندنم! قشنگ بود! بنظرم حرفاش منطقی و قابل تامل هست! مرسی اقای دکتر

    1. نویسنده
      پست
    1. نویسنده
      پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *