به یکی از دوستانم قولِ نوشتنِ متنی را دادهام و روزهاست که هر وقت یادِ موضوعش میافتم، فکر و ذهنم میگردد دنبال چگونگیاش؛ که چطور بنویسم…
با اینکه قبلاً در آن رابطه زیاد نوشتهام و گاهی نوشتههایم واقعاً به دلم نشستهاند، اینبار متأسفانه هیچ برای نوشتن ندارم.
به سمت حرم حضرت معصومه که میرفتم در این فکر بودم که چرا نمیشود!؟
و بعد به ذهنم رسید که چقدر سخت است خوب نوشتن. و آنها که خوب مینویسند و نوشتههایشان به دل مینشیند، آدمهای خاصیاند.
به این خاصبودنشان فکر میکردم و اینکه چگونه میشود خاص شد…
جوابی که برایش پیدا کردم همانیست که همهمان میدانیم: آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
حال چگونه از دل باید برآید!؟
برای این سؤال هم به این رسیدم که متنهایی از دل برمیآیند که نویسندۀ آنها از صمیم قلبش موضوعش را تجربه کرده باشد و با آن زندگی کرده باشد و دردها کشیده باشد در آن رابطه یا شادیهای عمیقی را دربارهاش حس کرده باشد.
یا شاید باید نویسنده آنقدر قوۀ تخیلش قوی باشد که بتواند شرایط بعد از تجربۀ عمیق موضوع را برای خودش شبیهسازی کند تا بتواند بنویسد.
البته که محیط هم تأثیرگذار است.
مثلاً بود مواقعی که برایم حسّ نوشتنِ آن متنی که باید مینوشتم میآمد، ولی با صحبتِ یکی از بچههای اتاقم در خوابگاه، کلاً نابود میشد!
البته سعی در تغییر محیط هم میکردم و همین حرم رفتنم، امشب، نیز بیشتر به همین دلیل بود، ولی احتمالاً من قوۀ تخیلِ قویای ندارم تا سایرِ شرایطِ نوشتن را فراهم کنم.
خلاصه اینکه غبطه میخورم به حال آنهایی که میتوانند خوب بنویسند و آنچه در ذهنشان است را خوب در قالب کلمات دربیاورند.
و سعی میکنم که من نیز کمی، فقط کمی، شبیه آنها شوم.
البته هنوز هم ناامید نشدهام و تا فردا شب اگر حسش سررسید، خواهم نوشت. بلکه به قولم وفا کرده باشم :)
دیدگاه ها
راستش من از ۱۳سالگی نوشتم و نتیجه اش یک رمان ۳۵۶صفحه ای شده و قراره بزودی از انتشارات فرهنگسرای زبان چاپ شه …البته چندسال از اولین روزی که این کتاب و شروع کردم میگذره …مهم نیست چقدر طول بکشه یا چقدر سخت باشه …مهم اینه که وقتی آرزویی دارید پس توانایی انجامش هم در وجودتون است…آنتوان چخوف میگوید«آزاداندیش تنها کسی است که از نوشتن مطالب احمقانه نترسد»پیشنهاد میکنم کتاب «برای نویسنده شدن از دروتیا برند»یا «یک سال تا نویسنده شدن از سوزان تیبر را مطالعه کنید😉😉😉😉
پست
به به :) چه عالی و خوش به حالتون :)
ممنون بابت معرفیهاتون :)
میخونمشون ایشالا.
آدم وقتی تو فکر خودش ، تنها باشه هم خوب میتونه بنویسه! و حال دل هم خیلی در نوشتن موثره! اونایی که بنظرم خیلی غمگین مینویسن ، یه تایمی حال دلشون بارونی بود ! مثل چیزی ک خودتون گفتید ! بی هیچ تعارفی، گاهوشت های شما از دل براید و بر دل نشیند ! خیلی موفق باشید!
پست
آره. حال دل اتفاقاً خیلی مهمه…
من اون متنی رو که قول داده بودم بالاخره نوشتم.
یه روز صبح، هندزفری رو گذاشتم تو گوشم و یه آهنگ آروم پلی کردم و حسش اومد و نوشتم…