در حیاط خوابگاه نشسته بودم و مشغول وبلاگنویسی بودم. صبح بود. ساعت حدود ۶. بعد از اذان، نخوابیدم تا پستم را بنویسم. کارهایم داشت تمام میشد که دیدم یکی دارد از خوابگاه میرود بیرون. دیدم امین است. صدایش کردم…
– کجا میری؟
+ تهران.
– چرا؟
+ من و مهدی میریم سرِ جراحیِ دکتر شمس.
– چطور؟
+ برای درس سیستمیک ۳. اختیاری بود. فقط من و مهدی میریم.
– اووووم…
نگاهش میکردم و مشغول فکر بودم. نگاهی به کارهایی که باید انجام میدادم انداختم و قصدم برای رفتن به تهران.
۵شنبه بود و من هم باید برمیگشتم خانه :)
خب چه بهتر که زودتر بروم.
– من هم میتونم بیام به نظرت؟
+ نمیدونم. ما اسم نوشتیم و هماهنگ کردیم.
– حالا من میام اگه راه ندادن که برمیگردم خونه.
رفتیم :)
در بیمارستان عرفانِ نیایش، سرِ ۳ جراحیِ بینیِ دکتر شاهین شمس حاضر شدیم. و از نزدیک غایتِ رشتۀ دندانپزشکی را دیدیم!
علاوه بر دیدن، هر سهمان مشغول بررسی این بودیم که آیا میتوانیم آیندۀ خودمان را در همچون شرایطی تصور کنیم؟ آیا جراحیِ فکوصورت آن تخصصیست که باید به دنبالش برویم؟ یا نه.
از اینها گذشته، اتفاق مهمتری که برای من افتاد این بود که در طول ۴-۵ ساعتی که همراه دکتر شمس بودم، آدمها و دکترهای مختلفی را دیدم. از نزدیک تهِ رشتۀ خودم را دیدم. دکترهای بزرگ دیگری نیز آنجا بودند. بیمارستان خوبی بود.
یکی از آن دکترها، دکتر گیو شریفی بود؛ متخصص جراحی مغز و ستون فقرات. استاد شمس وصفش کرد و از خاصبودنش گفت. مثلاً اینکه گاهی ساعت ۲ بعد از نیمهشب یا ۵ صبح میآید و یک عمل جراحی انجام میدهد و میرود. یا معمولاً خودش جراحی نمیکند و دکترهای دیگر اگر جایی به مشکل بخورند ایشان را میخواهند.
همین موضوع سبب شد با مهدی صحبت کوتاهی در این مورد که آری، آدم باید کاری را در زندگیاش انتخاب کند و در آن یک بشود. یکِ یک. که دیگران اگر نتوانستند، سراغ او بیایند. به همچون جایی برسد. که میتواند.
به نظرم هر فردی، که هوش نرمال و شرایط طبیعی دارد، میتواند در یک حیطهای جوری بشود که رقیبی نداشته باشد.
صحبت کردیم در این مورد که آنگونه شدن، ارادۀ قوی و انگیزۀ بسیار بسیار زیادی میخواهد. و اینطور است که دیگر نباید ساعات تمرین برای رسیدن به آن هدف را با زندگیات هماهنگ کنی؛ که برعکس، زندگی باید حول آن بچرخد و اصل، آن است.
البته اینها در صورتیست که بخواهیم معمولی نباشیم. که اگر بحث معمولیبودن است، که هیچ.
دیدگاه ها
سلام. بابای منم از همین آدمای یک یک بود که وقتی نمیتونستن میومدن سراغش… ده روزه که دیگه ندارمش، حیف شد خیلی چیزا مونده بود که ازش یاد بگیرم…
پست
سلام خانم ربیعی
متأسفم و متأثر :(
خدا صبر بهتون بده و امیدوارم در این شبهای مهمِ قدر، بهترین جای بهشت نصیب پدر عزیزتون بشه.
بدونید که در آرامشند و آرامش شما و خوبزندگیکردنِ شما همون چیزیه که میخواستن؛ تلاش کنید خوشحالشون کنید…
من رو هم دعا کنید.
سلام شبتون بخیر
ببخشید جراحی زیبایی بینی هم جزو رشته های تخصصی دندانپزشکی محسوب میشه آیا؟ یعنی اول دندانپزشکی خوندن و در نهایت جراح زیبایی شدن؟
پست
سلام
ممنون :) شب شما هم بخیر.
بله؛ رشتۀ جراحی فک و صورت، یکی از تخصصهای دندانپزشکیه که جراحی زیبایی بینی رو هم شامل میشه.