به نظرم بهتر است شروع کنم. شروع کنم بنویسم در مورد موضوعی که مدتهاست ذهنم را درگیر کرده است. البته که گاهی نوشتن بعضی چیزها به مذاق همه خوش نمیآید، ولی اگر آن بعضی چیزها “حقیقت” باشند و تلخ، که ننوشتنِ آنها سببِ فراموشیشان شود، ترجیح میدهم مذاقِ آن عده را نادیده بگیرم و بنویسم.
حتی ممکن است نوشتنِ اینها یک روزی برای من هم سختی به همراه داشته باشد، ولی مینویسم.
میخواهم سلسلهپستهایی را استارت بزنم با عنوانِ “توصیههایی به یک دندانپزشک“؛ آن دندانپزشک هم خودم هستم، ولی ممکن است برای بعضیهای دیگر نیز مفید باشد.
این توصیهها گاهی تشویق هستند برای کارهایی که کردهام و خوب بوده، یا گاهی تنبیه برای کارهای بدی که احتمالاً انجام دادهام و یا کارهای خوبی که میتوانستم انجام بدهم و ندادم.
اولین موردی که میخواهم بنویسم این است:
“از استانداردهایت کوتاه نیا”
این مورد، در دندانپزشکی از مواردیست که دکتر از لحظۀ اولین برخوردش با بیمار تا آخرِ عمرش با آن سروکار دارد. البته که میشود این موضوع را بسط داد به کلّ زندگی، ولی من جزئاً در مورد دندانپزشکی مینویسم و مثالهایی در این حرفه میآورم.
با مثال شروع میکنم که مثال در این زمینه بسیار زیاد است!
همیشه وسوسهای هست برای دندانپزشک در حین درمان که در سرش میگوید: “حالا انقدر سخت نگیر.”، “کافیه دیگه.”، “بابا بیخیال!”، “مگه اون دکتر رو ندیدی همینجوری کار میکرد!؟ تو هم عین اون کار کن.”، “همین کارها رو میکنی که سرعتت میاد پایین و درآمدت نیز.”، “بجنب دیگه! بیمارِ ویزیتی نشسته بیرون.”، “وسیلهش رو نداریم، با همین یه کاریش بکن.”، “کسی که نمیبینه، بیمار هم که نمیفهمه، تمومش کن راحت شیم!” و هزاران جملۀ وسوسهانگیز دیگر!
درمانهای دندانپزشکی جوریاند که حتی اگر عالی و یا خوب هم کار نکنیم، صدایش بعداً درمیآید! ممکن است حتی چند سالِ بعد.
یعنی میشود یکسری مراحل را در درمان سَرسَری بگیریم و خوب انجامشان ندهیم یا اصلاً بیخیالشان شویم، و بیمار با خوشحالی از کلینیک خارج بشود و چند ماه یا چند سال با همان درمان زندگی کند.
ولی بعد از اینکه کلّی اتفاق کوچکِ غیرقابل دیدن یا حسکردن برای دندانِ بیمار افتاد، یک روزی بیمار با علائمی مثل درد، تورم، شکستگیِ دندان، میرود پیشِ دندانپزشکش و مجبور است دندانی را که قبلاً درمان کرده بوده بکشد و عوارضش را تحمل کند.
حالا ممکن است تا آن زمان دندانپزشکش دیگر نباشد آنجا و مجبور شود برود سراغ دکترِ دیگری…
اصلاً ادامۀ این ماجرا دیگر مهم نیست. مهم این است که کاری کنیم که به آنجاها نرسد.
از همین ابتدا جوری حواسمان به کار باشد که هیچجوره کوتاه نیاییم. تمامِ آن چیزی که در دانشگاه و در کتابها آموختیم را رعایت کنیم.
در یک کلام: وجدان داشته باشیم و فکر کنیم که داریم برای عزیزترین کسانمان کار میکنیم؛ در تمام موارد، بدون استثنا.
ضمناً گاهی این استانداردها که ممکن است از آنها کوتاه بیاییم مربوط میشود به محیط. از دستیار گرفته تا وسایل و تجهیزات و کلینیک.
حواسمان به دستیار باشد که کوتاهی یا اشتباه نکند در مواردی مثلِ رعایت کنترل عفونت، برخورد با بیمار، و به طور کلی انجام وظایفش.
حواسمان باشد به تجهیزاتی مثل یونیتِ دندانپزشکی که بیمار رویش راحت باشد.
فعلاً همینها در مورد استانداردها به ذهنم رسید.
و قطعاً موارد بیشتری هستند که باید ذکرشان کنم.
و این مطلب شروعی خواهد بود برای فکرِ بیشترِ من و بهبودِ درمانهای دندانپزشکی در حیطۀ کاریِ خودم.
انشاءالله…
دیدگاه ها
مرسی من هم از امروز به بعد یک چهارچوب به نام «توصیه هایی برای یک پزشک»برای خودم ترسیم خواهم کرد….فکر کنم اولین توصیه این باشه که به جای منتظر نشستن برای نوشته های جدید وبلاگ مصطفی قائمی کمی فیزیولوژی گایتون و آناتومی نتر و جنین شناسی لانگمن بخونم😉😉
پست
خواهش میکنم.
چه خوب :)
موفق باشید :)
سلام :)
چه تلنگر خوبى بود این پستتون! اینکه کم نذاریم هیچ وقت. حتى یه جاهایى اصلا صداشم درنمیادا ولى خب… وجدان آدم این منش رو نمیپذیره!
کاش هیچ وقت کم نذاریم :)
پست
سلام
ممنونم که خوندیدش.
و امیدوارم که کم نذاریم هیچوقت…
موفق و قدرتمند باشین و از استانداردهاتون پایین نیایید.
سایت تخصصی دندانپزشکی من: https://dparseh.ir
پست
متشکرم و همچنین.
Pingback: اخلاق، اخلاق، اخلاق | توصیههایی به یک دندانپزشک (2) | گاهنوشتهایی برای فردا
خیلی خوبه ک یکی هست که میگه👏🏻
پست
و چه خوبه که همکارانی دارم که میان و میخونن :)
ممنون.
Pingback: قهرمانبازی ممنوع! | توصیههایی به یک دندانپزشک (4) | گاهنوشتهایی برای فردا
کاش استانداردهایمان همیشه انسانی و با وجدان باشه
وکاش همیشه صاحب اونی که زیر دستمون هست
رو حاضر وناظر ببینیم
تاباشه به قول خودتون پزشکانی مثل شماباشه