هوا شدیداً خوب است. دیشب بارانی شدید بارید و لذت وصفناشدنیای را چشاند و این لذت تا صبح امروز هم همراهی میکند :)
ابرها، با لایۀ نازکی روی بوم آسمان پخش شدهاند و گویی نقاشش قلممویش را از سمتی به سمت دیگر، عاشقانه، حرکت داده و گاهی در بین کار، به فکر فرو رفته و قلمش را همانجا نگه داشته و دوباره ادامه…
زیباست. صبح زیباییست.
به ویژه وقتی که دوباره سحرخیز شدهام و اینبار نیمساعت قبل از اذان صبح بیدار میشوم و چند صفحهای یادداشت میکنم در همان دفتر صفحات صبحگاهیام و در کنارش قهوهای (از همین فوریهایش) مینوشم.
البته این دومین روز است که اینگونه بیدار میشوم.
که البته، بیدارشدن در این ساعت خیلی ربطی به ساعات خواب شبم ندارد؛
بیشتر برمیگردد به این که آیا انگیزهای دارم برای بازنگهداشتن چشمهایم!؟ آیا دنیای بیرون از رختخواب برایم جذابتر از دنیای درونش هست یا نه!؟
با اینکه در دو شب گذشته نتوانستهام زودتر از ساعت ۱ بعد از نیمهشب بخوابم، ولی صبحها، بعد از بیداری، که صدای زیبای همایون گوشم را مینوازد، لبخندی بر لبم نقش میبندد مبنی بر این که: بله :) دوباره توانستم :) و میروم به استقبال روزی خوش.
امروز شنبه است و تنها روزیست که در کلینیک شیفتِ کاری دارم و میدانم که روز سختیست؛ چون با کاهش شیفتهایم از ۳تا در هفته، به ۱، باید از ساعت ۱۶:۳۰ تا حداقل ۲۲، یکسره مشغول درمان باشم. تازه! صبح تا ظهرش هم در بخش اطفالِ دانشکده با کودکی چموش سروکله بزنم! و ناخوبترین قسمت روز، کلاسی تئوریست با استادی جوگیر! که واحد اختیاریِ ما را (که اجبارً باید پاسش کنیم) جدیتر از واحدهای تخصصی ما گرفته و کمر همت بسته است تا چند تن اپیدمیولوژیستِ دندانپزشک تحویل جامعه دهد!
امیدوارم این حالِ خوش را با سحرخیزی تجربه کنی و هر روزت را از همان ابتدایش، درست بسازی…
دیدگاه ها
سلام
چجالب اینجا هم کلی بارون زد و هوا خیلی خوب شده!
وقتایی که انگیزه و انتطار یک روز خوب رو داشته باشم صبح بیدار شدنم برام آسون میشه هرچقدرم که بخوام زود بیداربشم…
اما اونقدرا ذهنم شلوغ از تصمیمایی هست که هیچ کاری برای انجام شدنشون نکردم وقتی از خواب پا میشم دلیل بیدار شدنم رو نمیدونم شایدم کاری که میخوام انجام بدم شیرین تر از خوابم نباشه گرچه که علاقه ای به زیاد خوابیدن ندارم…
شاید باید اونقدرا رو هدفم زوم کنم و تصورش کنم که هرتلاشی هرچقدرم که سخت باشه با انگیزه انجامش بدم…
اولش کلی سوال داشتم و هیچ جوابی هم به ذهنم نمیرسید اما با خوندن متنتون و نوشتن این نظر به نتیجه های خوبی رسیدم (:
مرسی از این همه حس خوب و اینکه بازم مرسی از ساخت این وب که برام عین کافه میمونه و هر وقت نیاز به حس خوب و حال خوب داشته باشم سری به اینجا میزنم
روزتون خوش اقای قائمی (:
پست
سلام خانوم فروغ.
ممنونم که نظرتون رو مینویسید.
من هم با خوندن نظرات شما و بقیۀ دوستانم، کلی انگیزه میگیرم.
ممنون.
امیدوارم بتونید خوب پیش برید در راستای تصمیمهایی که گرفتید…
سلاااااام آقای دکتر ! خوبین؟! امیدوارم روز شنبتون رو به سلامتی به پایان رسونده باشین :)))) ببخشید ولی کلی به استادی که وصفش کردین خندیدم:) اول نوشتتون منو برد تو عالم خیال و اواسطش من به جای شما استرس گرفتم و آخرشم کلی خندیدم!!! راستش این چند روز روزهام ابری و بارونیه ( مثل آسمون بالاسرمون) و من خیلی بی انگیزه میشم! کلا دنیای کنکور خیلی عجیبه! یه روز پر از استرسی ! یه روز خیلی با انگیزه! یه وقتایی انقد قلبت تند میزنه جوری که میترسی سکته کنی! و البته بعضی وقتا هم امیدواری و شاد! خلاصه اینا دلیل وصف متنتون به اون صورت توسط من بود! امیدوارم سالم به کنکور برسم! خیلی طولانی شد دیگه! خداحافظ:)
پست
سلام خانوم شقایق
آره، خداروشکر خوب پیش رفت.
و دوباره آره؛ کنکور و سالِ کنکور یه جورایی زندگی رو توی یه بازۀ زمانی کوچیک نشونمون میده. پر از سختی، پر از فرازونشیب، یه روز با انگیزه، یه روز داغون، …
امیدوارم موفق بشید تو کنکور.
خیلی قشنگ بود این قسمتش(( آیا دنیای بیرون خواب ؛ قشنگ تر از دنیای درون آن است؟))
به قول سهراب؛ صبح باید بلند شد/در امتداد وقت قدم زد/ گل را نگاه کرد/ایهام را شنید/ باید دوید تا ته بودن :)
پست
سلام خانم دکتر
ممنونم بابت نظرتون :)
🙋🙂Hi everyone , backing again
پست
سلام :)
سلام
نوشته ی زیبا و قشنگی بود
اینجا هم باران می بارد . خیلی وقت هست که منتظرش بودیم . و الان آمده و می بارد . ازصبح ساعت ۷:۰۰ شروع با باریدن کرده است . طوری که یک چشمم از پنجره اتاق محل کارم بارش باران را تماشا می کند و دیگری در حال انجام امورات کاری ام . خیلی وقت است اینجا باران نباریده است و خودم هم باران را ندیده بودمش . طاقت نمی اورم و هر دو چشمانم را از مامنیتور برداشته زول می زنم به پنجره و تماشایش می کنم. سیر نمی شوم از دیدنش . نمی دانم،گویی نقاش به فکر فرو رفته و قلم مویش را روی سر ما نگه داشته و همچنان می بارد … :)
بامهر
پست
سلام
ممنون :)
نوشتۀ شما هم قشنگه :)
فضای قشنگی رو وصف کردید که شدیداً دوست دارم الان تجربهش کنم!
نمیشه که همه دکتر
ی حقوق خوان هم باید بینتون باشه
من هستممممم
خخخخخخخخخخ
صبحتون صبح
دلنوشته هاتون بی نظیر