خودت را دریاب

کتاب مردِ مرد و تنهایی و کافه نح :)

دیدی گاهی خودت یادت می‌رود!؟
حواست نیست، ولی گاهی خودت را فراموش می‌کنی. وقتی دغدغه‌ها زیاد می‌شوند، سرت شلوغ می‌شود. گذر روزها به روزمرگی تبدیل می‌شود. و آن‌جاست که یک‌آن به خودت می‌آیی و می‌بینی که خودت کمی ناراحت یک گوشه نشسته و منتظر است تحویلش بگیری، ناز و نوازشش کنی و به او توجه کنی.

خودت یادت نرود.
در این روزها که زمین و زمان دست‌دردست هم داده‌اند تا تو را از تو دور کنند،
تو اما، به یاد خودت باش.
به فکر خودت باش.
نگذار روزها بگذرند و تو ۵ دقیقه هم برای خودت وقت نگذاشته باشی…
دمی را به تنهایی نگذرانده باشی.
فکر نکرده باشی…

آری.
فکر کن.
گاهی لازم است هندزفری در گوش، به مقصدی نامعلوم از خانه بیرون بزنی.
پیاده بروی و بروی و بروی…

تنهایی بد نیست،
که گاهی لازم است.

در تنهایی‌ها بهتر خودت را می‌شناسی؛
به شرطی که درست فکر کنی،
بنویسی،
بخوانی،
و خودت باشی.

از خودت فرار نکن.
اگر احساسی داری که به نظرت ناخوشایند است، پی‌اش را بگیر. ریشه‌اش را پیدا کن،
و حلش کن.

فرار نکن…

پی‌نوشت: عکس بالا، همان پاتوق خوبِ تنهایی‌هایم است؛ کافه نح. این‌بار همراه با کتاب مردِ مرد از رابرت بلای :)

دیدگاه ها

  1. فاطمه

    البته اگه ترس ها بذارن
    الان دوره فرار کردن از خودمونه جرات بالایی می خواد که آدم بشینه و راه بره و فکر کنه
    شاید همین روند هر چه پیش آمد خوش آید روزگار بهتری رو بسازه تا فکر کردن به خود و در نهایت ترسیدن و فرار کردن از چیزی که هستیم
    فکر کردن به آینده خودش یه ناخوشایندی می تونه باشه

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      همین دیگه.
      باید با ترس‌ها روبه‌رو شد.
      روزگار بهتری رو نمی‌سازه اینی که می‌گید؛ فقط یک زندگی معمولی می‌سازه. و به قول آقای معلم، می‌رسیم به همونجایی که همه رسیدن؛ هیچ‌جا.
      در هر حال، می‌شه فرار کرد و فکر نکرد و برنامه نریخت، ولی تبعاتش رو هم باید به جون بخریم.

      پ.ن: به نظرم آدم نمی‌تونه بشینه و راه بره :))) حتی اگه جرأت داشته باشه!

  2. شقایق

    کاملا با دیدگاه شما موافقم! من خیلی اوقات پیش میاد که با خودم هم دچار مشکل میشم ، اینجاست که می‌شینم و فقط و فقط فکر میکنم و تمام تلاشم رو میکنم تا اون مشکل رو حل کنم. البته بماند که از خدا و اطرافیانم هم کمک میگیرم!
    و در آخر مثل همیشه عالی بود:)

    1. نویسنده
      پست
  3. مریم

    اره خیلی موافقم!! ماشالله اینروزا همه چی دست به دست هم دادن که به خودمون فک نکنیم!! یکی از عوامل بزرگشم همین شبکه های مجازیه!! ولی بی توجه به اینکه بسیاری از مشکلات ادما ؛ با همین خود اندیشی حل میشه! گاهی نمیفهمیم با خودمون چند چندیم! باشد که بیاندیشیم!!…

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      گفتی شبکه‌های مجازی، یاد این نکته از شعبانعلی افتادم:
      ” می‌گویند: تنهایی حسی است که بیش از هر جا، در جمع احساس می‌شود.
      شبکه‌های اجتماعی مجازی این حس را به تک‌تک لحظه‌های ما تزریق کرده‌اند.”

    1. نویسنده
      پست
    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      :))
      اولویت‌بندی خب مهمه.
      الان که تا کنکور چیزی نمونده، کنکور رو بیشتر دریابید :)
      بعدش خودتون :)

  4. Fa.Ram

    عاغا!یک عدد سوال،شما چرا همیشه تو بساط کتابخونی تون:۱_کتاب اصلی،۲_خودکار(روان نویس حالااا)۳_اون ماژیک هایلایت های باریک۴_اکثرا دفتر یادداشت
    کنارتونه؟؟؟؟؟
    یه کتاب معمولی که آدم عشقی میخونه،و کتاب درسی شم نیس،اینقدر تجهیزات میخواد!!!؟

    احساس میکنم با این مشاهدات من عشقی تا حالا کتاب غیر درسی نخوندم
    میشه فلسفه این ابزار آلات رو به ما هم بیاموزید؟!
    و نحوه استفاده شونو؟!؟
    با سپاس…⁦:-)⁩

    1. نویسنده
      پست
      مصطفی قائمی

      سلام

      خب بله! لازمه.

      موقع خوندن گاهی لازمه نکات، تداعی‌ها، یا هر چیزی که یک‌دفعه به ذهن می‌رسه رو یادداشت کنیم تا بعداً بهشون فکر کنیم یا سؤالی باشه که باید بریم دنبال جوابش یا…

      های‌لایت هم که کاربردش معلومه!

      بعد از کنکور ایشالا چندتا کتاب خوب رو شروع کن به خوندن :)
      کتاب نخونیم، باختیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *