هر از گاهی آهنگی توجهم را به خودش جلب میکند و در چند روز متوالی گوشش میدهم؛ معمولاً هم روی حالت repeat میگذارمش تا تمام آهنگ را، جزءجزئش را درک کنم. قبلاً در اینجا آهنگ تاکُر را معرفی کردم، از پسر استاد آواز ایران، محمدرضا شجریان. همایونش :) آن هم از همینجور آهنگهاست. انگار خسته نمیشوم از شنیدنشان!
وقتی بیشتر به آهنگهای مورد علاقهام و دلایل شنیدنشان فکر میکنم چیزهایی از این دست به ذهنم میرسد:
– آهنگهایی مثل “تاکُر” و “کوچهباغهای نیشابور” به علت محتوای شعرشان و البته، صدای عالی خوانندهشان.
– گاهی آهنگهای هندی گوش میکنم! و دلیلی که یافتم این بود که علاوه بر ریتم آهنگ و صدای خواننده، گاهی دوست دارم فقط چیزی در گوشم صدا کند تا از محیط اطرافم دور شوم و فکر کنم :)
و ضمناً از سازهای پیانو و سنتور خیلی خیلی لذت میبرم و واقعاً با آنها آرام میشوم. قبلاً از یانی، پیانوییست یونانی، در اینجا گفته بودم؛ که سالهاست یکی از آلبومهایش همدم من است.
و شاید بعداً بیشتر در مورد سلیقۀ موسیقیایی خطرناکم (!) نوشتم :))
برویم سراغ آهنگ “کوچهباغهای نیشابور” با صدای حجت اشرفزاده و شعر علیرضا بدیع. از آلبوم ماه و ماهی.
دموی آهنگ:
شعرش دلیل اصلی زیبایی این آهنگ است؛ به نظر من :)
مردی پیاده آمده تا روستای تو
شعری شکفته روی لبانش برای تو
آورده لهجهای پر از دود شهر را
آرام شستشو بدهد در صدای تو
یک استکان طراوت گل های تازهدم
یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو
در کوچهباغهای نشابور و باغرود
پیچیده ماجرای من و ماجرای تو
گهگاه اگر که سر به هوا میشوم چه عیب!؟
گهگاه میزند به سر من هوای تو
جسم مرا بگیر و و در خود مچاله کن
خواهد چکید از بدنم چشمهای تو…
پینوشت: عکسهای ابتدا و انتهای متن، مربوط به اردوی جهادیست در روستای قمرود :)
دیدگاه ها
آهنگ خیلی قشنگی بود. قشنگ تر از اون، شعرش. ممنون
پست
سلام رضاجان
خوش اومدی به اینجا :)
خوشحالم که لذت بردی :)
قربانت مصطفی جان. ضمنا قالب وبلاگتم خیلی خوبه.
پست
بسیار ممنونم :)
??