یکی از دوستانم هست که هر وقت مشکل حلنشدنیای رو میبرم پیشش و از سختی و رنج گلایه میکنم، یا چندتا راهکار میذاره جلوی پام یا میگه: “درست میشه.” این جمله رو برای بار اول که شنیدم به نظرم یه جور شونه خالیکردن اومد. ولی یکم بهش فکر کردم. دیدم که نه اون دوستم اهل شونه خالیکردنه و نه اینکه آدمیه که راه حل نداشته باشه برای اینجور مشکلی. کمی که گذشت متوجه شدم این “درست میشه” علاوه بر اینکه در کوتاهمدت میتونه نقش مسکّن رو بازی کنه، در بلندمدت هم باعث حل مشکل میشه!
در کوتاهمدت که معلومه. یک امید به نظر واهی به آدم میده و نمیذاره متوقف شیم.
در بلندمدت هم به این صورت عمل میکنه: با شنیدن این جمله میفهمیم که این مشکل، مشکلیه که باید تنهایی حلش کنیم، مشکلیه که راه حلهای واضح داره و خودمون میدونیمشون. پس باید عزممون رو جزم کنیم تا راهکارها رو عملی کنیم. همین!
منم گهگاهی به دوستانم همینو میگم؛ وقتی که قبلاً خودم راه حلها رو توضیح دادم بهش، یا اینکه اون راهکار بدیهیه.
و میدونم که جواب میده.
امروز (یعنی دیروز!)، بهم اثبات شد که وقتایی که میفهمم تنهام و تنها فردی که میتونه مشکل رو حل کنه خودمم، خیلی بهتر با مسئله کنار میام و شروع به حلش میکنم.
امروز دوتا امتحان دارم. چند روزی هم براشون تعطیل بودم. ولی یه سری عوامل از جمله تنبلی، نداشتن انگیزه (و احتمالاً چندتا عامل مهمتر) باعث شدن که تا بامداد امروز نتونم به صورت جدی درس رو شروع کنم
شاید یه حس عذاب وجدان هم الان بخواد بیاد سراغم و اذیتم کنه، ولی سعی میکنم بهش بقبولونم که مشکل جزء مشکلات سخت بوده برام و مهم اینه که الان ازش درس یاد گرفتم.
این چند روزه، در همین یکی دو هفته، غیر از این شکست در مورد درس، چالش یادگیریم رو هم متوقف کردم؛ چون حسکردم بر خلاف اکانتم که Enjoy.the.Way@ اسمشه، از مسیر متممخوانیم لذت نمیبرم. و کمی مهلت دادم به خودم تا بیشتر به مسیرم فکر کنم و جور دیگهای ادامه بدمش.
ضمناً برنامۀ خوابم هم به لطف امتحانات بهمریخته و بهتره بگم نابود شده!
امروز داشتم با خودم کلنجار میرفتم تا عامل اصلی اینکه نمیتونم درس بخونم رو پیدا کنم؛ فکر میکردم، میخوابیدم، یادداشت میکردم، تصمیمهام و انگیزههام و هدفهام و ارزشهام رو مرور میکردم و… نشد :|
رفتم سراغ گوشیم. همینطور گالریم رو بالا و پایین میکردم و بین عکسها، خودم رو نگاه میکردم. (گاهی برای اینکه یادم بیاد چرا اینجام و چه مسیری رو دارم طی میکنم، میرم سراغ عکسهام.)
رسیدم به این عکس:
هوای مهگرفته و صبح سرد و خوابگاهِ خلوت و … من در حال ورزش.
خودم رو دیدم و یاد اون روزهای سخت افتادم. یاد این افتادم که “درست میشه“. یاد اینکه هر سختی و مانعی رو که میاد جلوی پام باید رد کنم. نباید متوقف شم. نباید از مسیر خارج شم.
و همین عکس و فکر بهش، بهم انگیزه داد تا سعی کنم افسار این سرنوشت رو دوباره به دست بگیرم.
پاشدم و رفتم سراغ چندتا کاری که عقب افتاده بود. بعدش هم رفتم نشستم پای درس.
پس دوباره به خودم یادآوری میکنم:
هر سختی و مشکلی که هست، باید رد بشی ازش. سختی همیشه هست، نگران نباش!
مهم اینه حرکت کنی. حتی گاهی مجبوری موقتاً مشکل رو به حال خودش رها کنی و بری سراغ یه کار دیگه؛ مثل کتاب. ولی باید در حرکت باشی.
یادت باشه تقریباً همیشه تنها هستی و تنها خودت باید با مشکلات سروکله بزنی. در خیلی از موارد کسی نمیتونه کمکت کنه.
و بدون که درست خواهد شد…
پس پاشو.
توکل به خدا.
دیدگاه ها
خب راست میگه دیگه، درست میشه. ; )
پست
و شده تا الان :)
چقد مشکلات زندگی رو سخت میگیری!
به این فکر کن که اگه زندگی همش پر از موفقیت و… بود ، هیچ لذتی واسمون نداشت
توی تک تک لحظات زندگیت زندگی کن و خودتو با مشکلاتت به چالش بکش
من هر مشکلی که برام پیش میاد ، احساس میکنم یه راه جدید واسه شناختن خودم رو به من باز شده
دوس دارم ببینم پتانسیلم تو حل اون موضوع چقدره
سنجیدن توانایی هام با حل کردن مشکلات زندگی م برام لذت بخش شده
اگه بتونی طرز دیدتو راجع به مشکلات زندگی عوض کنی ، حتی میتونی گاها از مشکلات زندگی ت سپاسگزار بشی!!!
پست
ممنونم
امیدوارم بتونم…