اشتباه که کم نمیکنم! یعنی اشتباهاتم حقیقتاً زیادند. ولی گاهی، بعضی اشتباهها هستند که بعد از انجامشون، تا ساعتها و حتی روزها ذهنم درگیرشونه. این اشتباهها به نظر اتفاقات بزرگی نمیان؛ ولی انگار ریشه در باورها یا اعتقادات مهمی در من دارند که اینقدر اذیتم میکنند.
امشب هم از اون شبهاست. اشتباه کوچکی که تا الان بعد از گذشت چند ساعت همچنان تحلیل انرژیای رو که برام به همراه داشت، دارم حس میکنم. این نوع اتفاقات که میفتند، اکثرِ استرسی که به من وارد میکنند، روی عضلات پاهایم است. بعد از اینجور اشتباهات، فشار را بر روی پاهایم حس میکنم و بعد از گذشت چند ساعت، به شدت خسته میشوم.
شاید اینطور باشد که بیشتر این استرسها زمانی به سراغم میآیند که عامل استرسزای دیگری نیز همراهم هست؛ مثل امشب که برای امتحان ترم فردا هنوز درسی نخواندهام. همافزاییِ مثبت دارند انگار.
آمدم نوشتم تا کمی بیشتر فرصت فکرکردن به این فشارها را به خودم بدهم؛ چون موقع نوشتن بیشتر و بهتر میتوانم فکر کنم.
پینوشت: تصویر بالای متن، خودم هستم، در خوابگاه، پشت میز اتاقمون. عکاس هم، امین عزیز است.
دیدگاه ها
چه پسر مرتبی چه میز تمیزی :)
پست
?
موفق باشین 🤗
پست
ممنون :) و همچنین.
عجب میزتمیز_مرتبی!
نسبت اینکه خوابگاهه و شما هم آقایید خیلی خوبه☺
روزاتون سبز،نه!! اصلا هر رنگی که دوست دارید.
پست
متشکرم :)