آرشیو برچسب ها: رنج

شرایط سخته؟ تو سخت‌تر باش.

سختی

خیلی وقته دوست دارم بنویسم. خیلی وقته دوست دارم خیلی کارها بکنم، ولی نمی‌کنم. نمی‌شه. نمی‌خوام. یا هرچی. خیلی وقته منتظرم. امروز عاصی شده بودم از خودم. از صبح خیلی بیشتر از روزهای دیگه، روی خودم زوم کرده بودم و رفتارهام رو بررسی می‌کردم. به خودم می‌گفتم شبیه یه دیوونۀ منتظر شدی. کافی نیست دیگه؟؟؟ …

از توانستن می‌نویسم

روزنه‌های امید

آقای معلم می‌گوید: «هر انسانی که در اطرافت می‌بینی، از چیزی می‌ترسد، به چیزی عشق می‌ورزد، و چیزی را از دست داده است…» [از چیزی هم رنج می‌برد…] البته مورد آخر را خودم اضافه کردم. این را از همۀ آدم‌هایی که تا امروز دیده‌ام و حرف‌هایشان را شنیده‌ام و گاهی من را مَحرم اسرارشان دانسته‌اند …