آرشیو برچسب ها: مسیر

اگر استاد شدیم…

مسیر

آره. بیشتر از یک ساعت شد. یکی‌یکی رفتن. خانم دکتر باقری اول رفت، دستیارها صدای بشور و بساب‌شون می‌اومد و تموم که شد، خداحافظی کردن و رفتن. ولی ما هنوز نشسته بودیم و حرف می‌زدیم. حتی بابای خانم دکتر باقری که معمولاً تا آخر وقت می‌مونه هم رفت. خانم دکتر از من پرسید که شما …

کمی، فقط کمی اجازه دهیم زندگی کنند

عکاسی از آسمان

دیشب که با او صحبت کردم، می‌خواستم زار بزنم. وقتی تعریف می‌کرد، سرم را پایین انداخته بودم و می‌خواستم بگیم بس کن. کافی‌ست. ولی دوست داشتم خودش را خالی کند. می‌دانی!؟ مرد است دیگر. دوست ندارد گریه کند. نه او و نه من. نگاهش که می‌کردی، انگار با سنگ‌دلیِ تمام دارد تعریف می‌کند. ولی که …

بحث بحثِ اولویت‌هاست

عکاسی از آسمان

دوست دارم بنویسم. صرفاً دوست دارم! جز انگشتان و چشمانم و اعصابِ مربوط به آن‌ها، جزءِ دیگری از بدنم همراهم نیست :| سردرد دارم و مغزم بعد از نوشتنِ کلی خط، فرمانِ سِلِکت‌آل و دیلیت می‌دهد :| و من می‌مانم و صفحه‌ای خالی! ولی دوباره شروع می‌کنم. امیدوارم این‌بار که رهاتر از دفعۀ قبل می‌نویسم، …

بهداد مبینی و من :)

صالح سخندان - بهداد مبینی - مصطفی قائمی

داستان از اون روزی شروع می‌شه که وسط یکی از اولین تجربه‌های کاریم بودم و در حال رسوندنِ لیست فروشِ محصولات مؤسسه‌ای که کارمندش بودم به بعضی از سازمان‌ها و ارگان‌های تهران. نزدیکی‌های پل حافظ، وقتی از خیابون رد می‌شدم، دیدم که عه! بهداد مبینی داره خلاف جهتی که من می‌رم میاد! سلام دادم و …

آرامش | هدف باشه یا چی!؟

کتاب

چند وقتی‌ست که پست‌های حاج‌آقا پناهیان رو توی اینستاگرام دنبال می‌کنم. به نظرم خیلی خوب داره در فضای مجازی فعالیت می‌کنه. با کیفیته همه‌چیش؛ عکس‌نوشته‌ها، فونت‌ها، ویدئوها، متن‌ها و هر اونچه که مربوط بشه به یک پستِ خوب در اینستا. از ظواهر گذشته، مطالبی که در موردش حرف می‌زنه و می‌نویسه هم عالیه. موضوعاتی که …

مصیبت‌های شاغل بودن | به خانم ربیعی

آسمان قم

پیش‌نوشت: این پست را به بهانۀ جواب‌دادن به ایمیل یکی از دوستانم می‌نویسم. متن ایمیل خانم ربیعی: سلام. حالتون خوبه؟؟ چرا انقدر به چیزای مختلف فکر میکنید، چرا هم میخواید نویسنده ی قدرتمندی باشید هم میخواید یکی مثل شعبانعلی باشید هم میخواید عکاس خوبی باشید هم میخواید در زمینه ی کسبو کار حرفی برای گفتن …

من و شعبانعلی، شعبانعلی و شریعتی

آسمان زیبای پل‌دختر

چند وقتی‌ست عنوان بالا در ذهنم می‌چرخد. من را به عمقِ خاطراتم می‌برد و دوباره به امروزم می‌آورد. دردهایم را زیر و رو می‌کند و آن ته‌گرفته‌هایش را به من نزدیک. به این فکر وامی‌داردم که چرا!؟ اصلاً خوب شد این‌گونه شد!؟ یا بهتر بود چند سالِ پیش شروع نمی‌شد این روندی که الان در …

حقیقت | گمشدۀ اصلیِ ما

آسمان و ابرها و خورشید

مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که اگر روزی بخواهم کتابی بنویسم، چه موضوعی را انتخاب کنم؟ موضوع، باید طوری باشد که هم حسّ کمال‌گراییِ من را ارضا کند، هم به آن علاقه داشته باشم و هم مفید باشد برای کسانی که شاید بخوانندش، و خلاصه این که خوب باشد! تنها چیزی که به ذهنم می‌رسد، …

تعدادی کلمه | صرفاً جهت نوشتنِ پست

آسمان

شب قدر دوم هم گذشت. چه نوشته شده برایمان!؟ چه قرار است در ادامه همراهمان باشد!؟ هر چه هست، یقیناً خیر و صلاحمان در آن است. ولی… ولی امان از خیروصلاح‌هایی که دوستشان ندارم. و دوست‌نداشتن‌هایی که گاه صلاحمان در آن است. این پست، باید دیشب قبل از خواب نوشته می‌شد، ولی حین فکرکردن به …

در ستایش امید

حرم حضرت معصومه

دقیقاً همین‌جا نشسته‌ام؛ روبه‌روی ضریح حضرت معصومه (س). شبِ بعد از اولین قدر. و امیدوارم… امیدوارم به رحمت خدا. رحمتی که گسترانده‌اش بر سر ما. شاید تمام نشانه‌ها برایم از ناامیدی بگویند، ولی می‌دانم که مهربان‌ترینِ مهربانان خدای من است. می‌دانم که آن‌قدر مهربان است که اگر ناامید نشوم از رحمتش، قطعاً این رحمتش من …