نتایج جست و جو برای: امتحان

کمی دربارۀ خودم نوشتم

برف میبارد...

خیلی وقت بود که دوست داشتم من هم بتونم چند خطی دربارۀ خودم بنویسم و صفحۀ دربارۀ من رو به‌روز کنم، ولی به نتیجۀ خاصی نمی‌رسیدم که چی بنویسم. تعریف از خود آسون به نظر می‌رسید. ولی وقتی به این نتیجه رسیدم که خودم رو نمی‌شناسم و این نشناختن شوخی‌بردار نیست، عقب‌نشینی کردم و گفتم …

درست می‌شه…

مشکل

یکی از دوستانم هست که هر وقت مشکل حل‌نشدنی‌ای رو می‌برم پیشش و از سختی و رنج گلایه می‌کنم، یا چندتا راهکار می‌ذاره جلوی پام یا می‌گه: “درست می‌شه.” این جمله رو برای بار اول که شنیدم به نظرم یه جور شونه خالی‌کردن اومد. ولی یکم بهش فکر کردم. دیدم که نه اون دوستم اهل شونه …

دو شب پشت سر هم، یک کافه :)

کافه نح و کتاب ملت عشق

جدیداً بیشتر احساس نیاز به تنهایی پیدا می‌کنم. دورۀ امتحانات هم بی‌تأثیر نیست قطعاً. قبلاً هم گفته بودم توی یکی از پست‌هام که روزهای تعطیلی قبل از هر امتحان، برای فکرکردن خیلی جذاب به نظر می‌رسن. شاید یک دلیلش اینه که اگر درس نخونم، دستم به هیچ کاری نمی‌ره! یعنی چنانچه بخوام کار دیگه‌ای غیر …

می‌نویسم تا یادم باشد

عصب‌کشی

عصب‌کشی یا همان اندودانتیکس، وحشتناک‌ترین بخش برای بیشتر دانشجویان دندان‌پزشکی محسوب می‌شه. دو ترم گذشته، به لطف اساتید، واحد پری‌کلینیک دندان‌های خلفی، پاس‌نشده ماند و ترم گذشته وارد بخش اندو شدیم تا برای اولین بار عصب‌کشی رو روی دندان بیمار انجام بدیم. از روزها قبل، استرس حضور در بخش، اساتید عزیز (!) و میل من به …

دل‌گرفتگی‌های مبهم

کتاب و قهوه

نمی‌دونم دلیلش چیه، ولی گاهی جوری دلم می‌گیره و از حرکت بازمی‌ایستم که چاره‌ای جز خواب نمی‌بینم یا اونقدر فکرهای بیهوده می‌کنم یا کارهای تلف‌کنندۀ وقت انجام می‌دم که تهش دوباره به خواب می‌رسم. امروز از همون روزها بود. از صبح تا حدود ساعت ۷ شب بود که افتان و خیزان اومدم و بعدش تصمیمی …

اشتباهات گریبان‌گیر

من در خوابگاه ، پشت میزم

اشتباه که کم نمی‌کنم! یعنی اشتباهاتم حقیقتاً زیادند. ولی گاهی، بعضی اشتباه‌ها هستند که بعد از انجامشون، تا ساعت‌ها و حتی روزها ذهنم درگیرشونه. این اشتباه‌ها به نظر اتفاقات بزرگی نمیان؛ ولی انگار ریشه در باورها یا اعتقادات مهمی در من دارند که اینقدر اذیتم می‌کنند. امشب هم از اون شب‌هاست. اشتباه کوچکی که تا …

شروع چالشی جدید: یادگیری

چالش یادگیری

دو سال پیش بود که بعد از عید با نوشته‌های شعبانعلی در دستۀ “با متمم تا عید نوروز” آشنا شدم. مثل همیشه کلی نکته یاد گرفتم. پارسال هم خیلی نزدیک عید بود و من دوباره یاد مطالب این دسته افتادم، از جمله برنامه ریزی در ابهام. رفتم سراغ خوندن گام اول تا شاید بتونم برنامه …

روزنه‌ای میان هجوم رنج‌ها

وقتی بار یک تصمیم سنگین که انگار گرفته بودی‌اش همچنان روی دوشت هست و دوباره از زوایای مختلف که بررسی‌اش می‌کنی، در عمل امتحانش می‌کنی، می‌بینی ممکن است یک جای کار بلنگد… همچنان روزها و ساعت‌ها و لحظه‌هایت، در همه‌جا و همیشه به فکرش هستی و نمی‌توانی ریسک کنی. نمی‌توانی تصمیم نهایی را بگیری. شاید …

سحرخیزی ؛ شروع فصل متفاوتی از زندگی

سحرخیزی

همه چیز از اتوبوس شروع شد! در راه برگشت به تهران بودم و روی صندلی‌های انتهای اتوبوس نشسته بودم. بعد از مدت‌ها به سایت آقامعلم سر زدم و چند مطلب آخرش رو که نخونده بودم، باز کردم تا یکی‌یکی، در طول یک ساعت و اندی مسیر، بخونمشون. یادم نیست دقیقاً کدوم مطلبش بود، ولی می‌دونم …