سالهای سال بود هر کسی که با من صحبت میکرد، گلهای داشت، دردی، رنجی، یا مشکلی، بعد از اینکه حرفهایش را گوش میدادم و با سؤالهای خوب از نظر خودم، بحث را به جاهای خوبی میرساندم، سعی میکردم راه حل به او ارائه کنم. یا اگر راه حلی به ذهنم نمیرسید، میگفتم من نمیتوانم. باید …
با یکی از دوستانم صحبت میکردم تا ببینم آیا چیزی شده یا نه. حدس میزدم که مشکلی پیش آمده؛ چون چند هفتهای بود کمرنگ شده بود حضورش در دانشگاه، حتی این نبودن را معاون آموزش دانشکده هم حس کرده بود و از من سراغ ایشان را گرفته بود. به عنوان یک دوست در درجۀ اول …
میدونی چیه؟ داشتم یه این فکر میکردم که تو زندگی همه سختی هست. گاهی شاید از دور که نگاه میکنی فکر کنی که همهچی رو رواله و تنها خوشیه که وجود داره؛ ولی وقتی نزدیک و نزدیکتر که میشی، میبینی که آره. بالاخره یه چیزی هست که یک نفر در زندگیش ازش رنج میبره. حاجآقا …